متَاهَةُ الأموَاتِ
از: احمد مطر
بَعدَ قـَتلِي
سَلَّمُوا التّابُوتَ, مَختُوماً لأهلِي.
دَفـَنَتنِي أمرأَةٌ ثَكلَى,
وَ أهلِي
َدفَنُوا الشَّخصَ الَّذِي حَلَّ مَحَلِّي..
هِيَ مِن أجلِ ابنِهَا
تَبكِي عَلَى تُربَةِ قَـَبرِي
وَعَلَى تُربَةِ غَيرِي
هُم يَنُوحُون لأجلِي..
وعـَـلَى قـَبرِ ابنِهَا....شـَيخٌ يُصَلِّي:
رَبِّ ثـَبِّت لِيَ عَقلِي..
إنَّنِي شـَـيخٌ عـَـقِيم..ٌ
مِثلُ هَذَا كَيفَ صَار ابناً لِمِثلِي؟
*** ترجمه ***
«برهوت مردگان»
مرا كشتند و بعد از آن،
به اهل و خاندانم،
جعبه اي سر بسته بسپردند و گفتند اينست،
آري اينست،{به سكون سين و تاء }
تابوت همان مردي،
كه داغ مردن او را به دل داريد ...
زني ، كش مرده بُد فرزند دلبندي
به خاكم كرد.
كسانم ليك،
شخصي را دگر جز من
به زعم اينكه، اينك اين منم، من مرده ي آنها !!!
سپردندش به خاك و،
بر سر قبرش برايم نوحه سردادند!
آنسان، كان،
زن بيچاره بر قبر من از اندوه فرزندش،
سرشك از ديده گانش سخت جاري بود.
ولي بر قبر فرزند همان زن،
پير مردي با خداي خويش نجوا داشت:
خداوندا، كريما، سخت حيرانم.
چو من پير عقيمي را
چنين فرزند، چون باشد!!!
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/3/1 در ساعت : 13:2:33
| تعداد مشاهده این شعر :
1244
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.