پیشانی بدشگون نصیبم شده است
	یک دل، دل غرق خون نصیبم شده است
	درشهر تو، مجنون خیابان گردم
	از عشق فقط جنون نصیبم شده است  !
	***
	در سینه ی من، گدازه افروخته اند
	با شعله ی داغ، عشقت آموخته اند
	ذکــر تو شده ورد زبـــانم، انگـــار
	بر روی لبم، نام تو را دوخته اند !
	***
	از عشق، دلم ابا ندارد، هرگز
	این درد ولی دوا ندارد، هرگز
	دنیای منی و خوب می دانم که
	دنیا به کسی، وفا ندارد، هرگز !
	***
	از عشــق، از آسمان، نمادی بودی
	یادآور شعر و شور و شادی بودی
	در کــــوچکی زمیـــن نمی گنجیدی
	تو از سر این زمان، زیادی بودی ! 
 
    
موضوعات  : 
    
       تاریخ ارسال  :  
1391/2/30   در ساعت   :    22:18:2
      |  تعداد مشاهده این شعر : 
    
1124
    
    
   
   
        متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.