ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



سفري شاعرانه به هند و پاكستان (بخش 2) +عكس

كراچي- كنسولگري ايران
وارد كنسولگري ايران در كراچي شديم. آقاي سيد موسي حسيني (سركنسول) به گرمي از ما استقبال كرد. چند تا از شاعران پاكستاني زودتر از ما رسيده بودند سحر انصاري و راغب...

طولي نكشيد كه آقا نور محمد تپان رئيس آكادمي ادب فارسي در كراچي و  عفوان سلجوق هم به جمع ما اضافه شدند. 

سلجوق پيرمردي بود خوش چهره و خندان ، استاد دانشگاه هاي كراچي. مالزي ، ايران شناس، مولوي شناس و رئيس دانشكده علوم انساني دانشگاه علوم و فنون ان آي دي. مسلط به زبان فارسي. اردو. فرانسه. انگليسي....

گروه عظيم فيلم برداري و عكاسان و خبرنگاران هم از راه رسيدند كه مراسم را پوشش خبري بدهند.

  

بعد از آقاي حسيني كه خيرمقدم گفت ، عفوان سلجوق پشت تريبون رفت. خيلي خوش بيان بود. در بين حرفهايش گفت اسم احمدي نژاد خيلي با مسماست چون براي نجات اسلام آمده. بعد هم گفت : خيلي خوشحالم كه خوابهايم را به زبان فارسي ميبينم ( منظورش اين بود كه در خواب به فارسي حرف مي زند) .

بعد از سلجوق به ترتيب: سحر انصاري شعر خواند و اين مصرع ايشان را ياداشت كردم: اي آمدنت باعث آبادي ما... محمد علي صديقي رئيس دانشكده همدرد (گياهشناسي) شاعر بعدي بود كه شعر خواند. آقاي محبت از ايران هم براي سخنراني دعوت شد. سپس يك شاعر پاكستاني به نام راغب و در ادامه آقاي خسرو احتشامي به عنوان آخرين سخنران دعوت شد . احتشامي گفت: ما افتخار ميكنيم كه اقبال زبان مادري اش پنجاب بود زبان ملي اش اردو و زبان شعري اش فارسي بود.

 بعد هم اين رباعي را خواند:

آن مرغ كه بي زبان همايون فال است
آن نغمه كه شور و حال استقبال است
سرچشمه ذوق بيكران در لاهور
آيينه شوق شاعران اقبال است


دانشگاه سر سيد- سمينار سعدي

در راه بازگشت به خانه فرهنگ ، دوستان سر به سر استاد احتشامي گذاشتند و به ايشان گفتند كه چرا در صحبت هايتان گفتيد كه كشمير متعلق به هند است. به خاطر اين حرف سپاه صحابه اطلاعيه داده  كه مي خواهد ما را ترور كند!!!... بنده خدا هي مي گفت من نگفتم اما عبدالمكيان جدي می گفت كه در لابلاي صحبتتان مطلبی گفتي كه اينطور از آن برداشت مي شود... بقيه هم می خنديدند.

شب را به همراه دوستان خانه فرهنگ، به كنار دريا رفتيم. باد تندي مي آمد. چند شتر و اسب به طرز زيبايي آراسته شده بودند و انگار به جز گروه ما كسي طالب سوار شدن بر آنها نبود. من و بيگي سوار يكي از شتر ها شديم .  هنگام بلند شدن شتر از زمين و نشستن حسابي همه را به خنده وا داشته بود.  قزوه و كاكايي هم با هم سوار شتر ديگری شدند كه حسابي ديدني بود. موقع حساب كردن بابت هر شتر 100 روپيه داديم.

صبح موقع صبحانه متوجه شديم كه قزوه مريض شده. آقاي محبت که هم اتاقش بود يكي از ملافه ها را دور سر آقاي قزوه  بسته بود و دعايي خوانده بود كه خوب شود!... البته دكتر منوري سر رسيد و يه مشت قرص رنگی به خورد قزوه داد... کمی بهتر شد.

قرار شد برويم سميناری سعدي در دانشگاه سرسيد...  و بدون قزوه راه افتاديم. در راه اتوبوسهايي را ديديم كه به طرز بسيار زيبايي (كه به قول بچه ها از قيمت خود ماشين بيشتر)رنگ آميزي و تزيين شده بود. نكته جالب اين بود كه ركاب اين ماشين ها خيلي بالا بود و مانده بوديم مسافران چطور سوار مي شوند. انگار مثل هواپيما نياز به پله داشتند!!!

به دانشگاه سر سيد (يا به قول آنها سرسيد يونيورسيتي) رسيديم. 10 يا 12 پليس مسلح در را به روي ما گشودند.... 

      

 

کلمات کلیدی این مطلب :  سفري ، شاعرانه ، به ، هند ، و ، پاكستان ، (بخش ، 2) ، ، عكس ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/3/4 در ساعت : 4:47:26   |  تعداد مشاهده این شعر :  1168


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 35,818 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 123,994,418
logo-samandehi