دلم یک بوسه میخواهد
شب تاریک
کنار سفره ی مهتاب
به بزم عود و چنگ
اختران در خواب
به هنگام شفق
باریدن خورشید
کنار جویبار مهر
به طنازی
گلهای بهارستان
در میخانه ی عشاق
که هر کس
مست و لایعقل
به شیدایی سخن گوید
میان هلهله
رقص قناری
شادی سوسن
به پستوی کهن سالی
که رنج عاشقی
بر دیده چین خورده
نگارا
از لب لعلت
که چون خون رگانم
سرخ و جوشان است