لشکر عشق سروده ای از دیوان اشعار امین الله مفکر امینی " برگه های یاس و امید "
لشکر عشق هر جایی خیمه بندد ، مظفر می شود
بنیاد هر نهادی ز این نشان مضطر می شود
عشق سرمایهء هستی بود بر باب صاحبد لا ن
گرچه سوزد تاروپود ، اما دُرو گوهر می شود
راست گویم خوش شراریست عشق اندر به دل
دست ز هستی شو ، گر باین سودایت میسر می شود
رهروان منزل عشق ، مبرا باشند از کذب و فسق
دیده گر بتاریکی اندازند ، مکدر بس منورمی شود
که توان پنهان کرد این آتش سوزان عشــــق
هر چه بر آبش کنی، این شعله افزونتر می شـــود
خوش بود این خانه ای سوزران دل زین آتشم
هرچه سوزم اشتیاق شعله افروزی بیشتر می شود
گنج ها دارم ز عشق در این کلبه ء ویران دل
زین سرمایه نیازم بر بی نیازی مسخــر می شود
گرچه تلخ است طی این بادیه بسر منزل مقصود
چون دز این ره وصل جانان است مستانه سر می شود
مفکر نتواند از حریم عشق پا بیرو ن نهــــــد
پا بندی ی این بندم ، ز هر آزاده ء خوشتر می شــو د
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/2/28 در ساعت : 2:45:56
| تعداد مشاهده این شعر :
851
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.