تازه برگشتم به ایران.
جالبه که وقتی در فرودگاه دهلی هواپیما از زمین داشت بلند می شد هیچ حس رفتن به خارج بهم دست نداد. رسیدم فرودگاه امام احساس کردم برگشتم به جایگاه خودم، به وطن خودم. گفتم وبلاگ irafta رو فعال کنم با شعری که برای ایران سروده بودم.
شعر حاضر رو تقدیم می کنم به شما جناب آقای دکتر قزوه! که لطف های بی شمار در حق بنده و دوستان دیگه مثل بنده داشته اید. خدا حفظتون بکنه و آرزوی سلامتی و شادی (نه شادی هندی! D:) دارم براتون.
ای ایران!
ای سرزمینِ زال و رستم! آه، ای ایران!
ای سرزمینِ مردمِ آگاه! ای ایران!
ای شهرهایِ هفتسویت هفتشهرِ عشق
ای جایگاهِ هشتمین درگاه! ای ایران!
از مشهد و تبریز و شیراز و سپاهانَت
تا رشت و کرمان و قُمَت دلخواه، ای ایران!
از نورِ روحافزایِ گنبدهایِ تابانَت
روشن شده هر شب چراغِ ماه، ای ایران!
آیینهی آزادِگانِ کربلا بودی
بیرون نرفتی هرگز از این راه، ای ایران!
راهت حسینی بود و روحت با خمینی بود
اعجاز کردی همچو روحالله، ای ایران!
چشمِ امیدِ مسلمین فردا به سویِ توست
فرزندِ زهرا میرسد از راه، ای ایران!
کلمات کلیدی این مطلب :
درود ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/3/4 در ساعت : 4:50:45
| تعداد مشاهده این شعر :
962
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.