ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



بهار

 

بهار رسید و هنوز من .... همین منم که نمی بینم

همین من شکسته و ترسو که عشق هنوز نه در برم...

بهار رسید و من هنوز کوچه گرد سراب سراب تنم

از سال و ماه و دقیقه ها و این لحظه های گریه بپرس که چه می کشم از نبودنش...

بهار رسیده تا مدینه ی دلهای دلهره...

تا بحر مردم بحرین و نگاه داغ مصر..........

نمی توانم بهاریه بگویم وقتی دانه ی تو در خاک می غلطد و نمی بالد.... نمی توانم.

.

.

در این دقیقه های سررفته و منتظر، در این دقیقه های عاشق دگرگونی با هم برای هم و برای

همه دعا کنیم و آرزو کنیم که بهار بعد بهار ما باشد؛ بهار انسان.

.

.

در سالی که گذشت پرونده ی اعمال من از آنچه می خواهم تهی ست... خیلی تهی.

اما دفتری از شعرهایم به همت و مدد دوستانی بزرگوار و استادی عاشق که از کلمه راه می سازد

برای تمام نرفته ها جناب آقای سیدضیا شفیعی در آخرین برگ‌های دفتر امسال زیر چاپ رفت و

شد: " از باران پیاده شو"

از باران پیاده شو

شعری از همین دفتر که بی مناسبت نیست:

سقف چلچله را تکان بده با باد

شاید بهار

بزاید شکوفه‌ی آدم را

دوباره نیستی در جوانه زدن

و حسرت سکوت برف را

زیر ناودان خواندن

 

بهار

زنگ ساعت بیداری‌ست

بگو

به خوابم نمی‌آیی؟

 

راستی بیش از ده شعر این کتاب مثله و قربانی آغوش مرگی شده است که

نزدیک است خیلی نزدیک و آن که شمشیر کشیده این را نمی داند به گمانم!!!

کلمات کلیدی این مطلب :  بهار ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/3/4 در ساعت : 5:18:0   |  تعداد مشاهده این شعر :  1014


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 8,510 | بازدید دیروز : 56,896 | بازدید کل : 123,229,717
logo-samandehi