درود صادق جان خیلی زیبا بود. لذت بردم و کمی هم بغض بیخ گلویم خانه کرد سربلند باشی
|
سلام دوست عزیز
کاربسیار زیبا یی ست
فرم و ساخت خوبی هم دارد
احسنت
|
سلام آقای رحمانی عزیزوبزرگوار سپید سروده ای زیبا،دلنشین و قابل تأمل بود .دست مریزاد سربلندباشید
|
استادرحمانی
باسلام
همیشه شعرسپیدوقتی رنگ وبوی ژانراجتماعی پیدامی کند،فرم کلمات حاوی بارمعنایی بیشتری می شود.
شعرچینشی است ازتصاویرشاعرانه ی زیبا.
آنجاکه چراغ راهنمایی رانندگی می شودتنگ کوچک ماهی.
آنجاکه راه آهن به تعبیر:
از راه تا به آهن و تجریش
منجرمی شود.
این جمله دراین شعرواقعاخوش نشسته است.
همین جمله ی "مردی که ما را به نام می شناسد"که نام شعرنیزاست.
واقعاشعرتان زیباودلچسب بود.
موفق ومویدباشید.
|
سلام جناب رحمانی
سروده ی محکم وقابل تاملی است
در حد بر داشتم بهره بردم
دست مریزاد
|
سلام و عرض ارادت خدمت استاد رحمانی عزیز شعر تان زیباست ، از واژه آرایی هایی با شکوه و تصویر های دلپذیر حکایت دارد که دل را برای در آن نشستن می گشاید یا به اصطلاح فتح می کن یکی کودک برای نبودن صندلی اش را به دست پیرمردی می دهد یکی کودک برای تکه شدن ............. استفاده از " یکی کودک " با معیار این شعر سازگار نیست " یکی " نکره ایست که از یک+ ی ساخته شده به معنی کسی یا یک نفر ( یکی در می زند ) اگر بخواهیم کودکی نا شناس را تعریف کنیم می گوییم کودکی البته در ادبیات قدیم از این نوع ترکیب ها آمده مثلا ( یکی گربه در خانه ی زال بود --- که برگشته ایام و بدحال بود ) یا ( یکی روبهی دید بی دست و پای - فرو ماند در لطف و صنع خدای ) ولی بیشتر فقط از یکی استفاده کرده اند . به نظر من شعر شما از تازگیهای و تری ها وتصویر های ویژه ، نو و به اصطلاح از نوع دیگر برخوردار است و حیف است که به خاطر یک بازی کلامی ،گوشه ای از آن ضعیف جلوه کند
|
سلام زيباست ، شعر است ، رؤيائي است . مرا به ياد عالم بالا و عالم معني و عالم پست انداخت مردي كه عالم ما را به نام مي شناسد روزگار ما را شهر ما را محلٌه ما را و خانه هايمان را كه ....
|
سلام جناب رحمانی زیبا سروده اید،خواندم ولذت بردم. موید باشید
|
پاینده باشید جناب رحمانی /باید دوباره و چند باره بخوانم /شاد باشید
|
سلام جناب رحمانی زیبا سروده تان را خواندم و استفاده بردم
|
ماهی قرمز در سیاهی خیابان غرق
و مردی که ما را به نام می شناسد
در پیاده رو.
کاغذک ها همه در دست او یکی یکی
از پشت شیشه پلک هایم تکه تکه می پرد
------------------------------------------------- زیبا و با احساس خواندم یاعلی
|
سلام جناب استاد رحمانی گرامی قلمتان پراز نور و شاعرانگی باد ..... تو درتو و مرموز بود .موفق باشید
|