ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



مردی که ما را به نام می شناسد


از راه تا به آهن و تجریش



رودی می رود که می آید همان رود است



مردی که ما را به نام می شناسد



با گوشه ای از نگاهی تکه تکه می کند



خواب آرام کاغذک ها را



از پشت شیشه  چراغ ها تنگ کوچکی است



با ماهیان سرخ و زرد.



یکی کودک برای نبودن



صندلی اش را به دست پیرمردی می دهد



یکی کودک برای تکه شدن



دوندگان سیاه در سرفه های نفسگیر خیابان



صیحه می کشند



ماهی قرمز در سیاهی خیابان غرق



و مردی که ما را به نام می شناسد



در پیاده رو.



کاغذک ها همه در دست او یکی یکی



از پشت شیشه پلک هایم تکه تکه می پرد


کلمات کلیدی این مطلب :  مردی ، که ، ما ، را ، به ، نام ، می ، شناسد ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/2/17 در ساعت : 10:35:28   |  تعداد مشاهده این شعر :  1324


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

اکبر نبوی
1391/2/17 در ساعت : 15:21:19
درود صادق جان
خیلی زیبا بود. لذت بردم و کمی هم بغض بیخ گلویم خانه کرد
سربلند باشی
احمد کردزنگنه
1391/2/17 در ساعت : 18:3:57
سلام دوست عزیز کاربسیار زیبا یی ست فرم و ساخت خوبی هم دارد احسنت
سید علمدار ابوطالبی نژاد
1391/2/18 در ساعت : 16:38:49
سلام آقای رحمانی عزیزوبزرگوار
سپید سروده ای زیبا،دلنشین و قابل تأمل بود .دست مریزاد
سربلندباشید
علی‌رضا حکمتی
1391/2/17 در ساعت : 11:6:50
استادرحمانی باسلام همیشه شعرسپیدوقتی رنگ وبوی ژانراجتماعی پیدامی کند،فرم کلمات حاوی بارمعنایی بیشتری می شود. شعرچینشی است ازتصاویرشاعرانه ی زیبا. آنجاکه چراغ راهنمایی رانندگی می شودتنگ کوچک ماهی. آنجاکه راه آهن به تعبیر: از راه تا به آهن و تجریش منجرمی شود. این جمله دراین شعرواقعاخوش نشسته است. همین جمله ی "مردی که ما را به نام می شناسد"که نام شعرنیزاست. واقعاشعرتان زیباودلچسب بود. موفق ومویدباشید.
علی میرزائی
1391/2/17 در ساعت : 15:29:50
سلام جناب رحمانی سروده ی محکم وقابل تاملی است در حد بر داشتم بهره بردم دست مریزاد
م. روحانی (نجوا کاشانی)
1391/2/17 در ساعت : 23:3:15
سلام و عرض ارادت خدمت استاد رحمانی عزیز
شعر تان زیباست ، از واژه آرایی هایی با شکوه و تصویر های دلپذیر حکایت دارد که دل را برای در آن نشستن می گشاید یا به اصطلاح فتح می کن

یکی کودک برای نبودن

صندلی اش را به دست پیرمردی می دهد

یکی کودک برای تکه شدن

.............

استفاده از " یکی کودک " با معیار این شعر سازگار نیست
" یکی " نکره ایست که از یک+ ی ساخته شده به معنی کسی یا یک نفر
( یکی در می زند ) اگر بخواهیم کودکی نا شناس را تعریف کنیم می گوییم کودکی
البته در ادبیات قدیم از این نوع ترکیب ها آمده
مثلا ( یکی گربه در خانه ی زال بود --- که برگشته ایام و بدحال بود )
یا ( یکی روبهی دید بی دست و پای - فرو ماند در لطف و صنع خدای )
ولی بیشتر فقط از یکی استفاده کرده اند .
به نظر من شعر شما از تازگیهای و تری ها وتصویر های ویژه ، نو و به اصطلاح از نوع دیگر برخوردار است و حیف است که به خاطر یک بازی کلامی ،گوشه ای از آن ضعیف جلوه کند

علی رضا آیت اللهی
1391/2/17 در ساعت : 14:40:52
سلام
زيباست ، شعر است ، رؤيائي است .
مرا به ياد عالم بالا و عالم معني و عالم پست انداخت
مردي كه عالم ما را به نام مي شناسد
روزگار ما را
شهر ما را
محلٌه ما را
و خانه هايمان را كه ....
حمیده میرزاد
1391/2/17 در ساعت : 16:7:21
سلام جناب رحمانی
زیبا سروده اید،خواندم ولذت بردم.
موید باشید
حمیدرضا اقبالدوست
1391/2/18 در ساعت : 1:16:35
پاینده باشید جناب رحمانی /باید دوباره و چند باره بخوانم /شاد باشید
دکتر آرزو صفایی
1391/2/17 در ساعت : 11:41:18
سلام جناب رحمانی
زیبا سروده تان را خواندم و استفاده بردم
حمیدرضا دولتی (معراج)
1391/2/17 در ساعت : 15:31:18
ماهی قرمز در سیاهی خیابان غرق
و مردی که ما را به نام می شناسد
در پیاده رو.
کاغذک ها همه در دست او یکی یکی
از پشت شیشه پلک هایم تکه تکه می پرد -------------------------------------------------
زیبا و با احساس خواندم
یاعلی
مصطفی پورکریمی
1391/2/17 در ساعت : 23:54:35
سلام جناب استاد رحمانی گرامی

قلمتان پراز نور و شاعرانگی باد ..... تو درتو و مرموز بود .موفق باشید
بازدید امروز : 40,888 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 123,999,488
logo-samandehi