تو با هر کس که خندیدی تنم چون بید ... میبینی؟
تو با هر کس که خندیدی تنم چون بید ... میبینی؟
گسل هایم از این آوار میلرزید ... میبینی؟
نگاهت در افق رد شد ز خط دیدم و آنگه
دلش آتش گرفت از ماتمم خورشید ... می بینی؟
ز گلزار لبت یک شاخه نیلوفر به دستش بود
همه آرامش مرداب را دزدید ... می بینی؟
و روی موج همچون شب سیاه گیسوانت باد ...
به عطر آه در پای دلم پیچید ... می بینی؟
سقوط بهمن دسنش به روی شانه هایت بود
که برفی سرد را بر زلف من پاشید ... می بینی؟
ترک های کویر صورتم از درد پیری نیست
درونم حشک شد دریاچه امید ... می بینی؟
شبیه گریه های فصل پاییز است بارانی ...
که از چشمان خشک شاپرک بارید ... می بینی؟
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/2/13 در ساعت : 18:52:2
| تعداد مشاهده این شعر :
1327
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.