سر تسلیم سروده ای از دیوان اشعار امین الله مفکر امینی " برگه های یاس و امید "
پی زلف پریشا ن وکاکل چنــــــگت هم نبـــاشم
عاشق مهی رویـت و لب پر شکرت هم نباشم
چشم فتان و نرگس مست تو ما را هوسی نیست
پــــــــــــی توصیف دُری میان عقیقت هم نباشم
قــــــــــــد سرو دو بالایت که کشیده ببالا ، بناز
پی خرمی وشادابی ووصف قــــــدت هم نباشم
میل دستبرد به باغ انارت نبــــــــــــاشد هر گز
پـــــــی شیرینی و ترشی میوهء باغت هم نباشم
کیــف عقیق یمنی گرچه کند غارت دل و دین
نباشم و پی بـــــــــوس لب پرشکرت هم نباشم
زلــــــــــف سیاهت که بزنجنیر کشیده غلا مان
پـــــــــــــی افسانه ای سلسله زنجیرت هم نباشم
تیر و کمانت که بخون کـــرده دلی عشاق بسی
بــــر داد و ستد معاملهء نفع و نقصت هم نباشم
چو طوطی بگفتار و چو کبک خرامان رفتنت
یکــــــــــــــــسر موی دلگیر چنین بندت هم نباشم
مفکر را هوسی دیدن و اینهمه وصفت بود ای گل
سرتسلیم بصانع تــــــو ، در قید دگرت هم نباشم
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/2/12 در ساعت : 7:49:59
| تعداد مشاهده این شعر :
848
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.