از جام چشمهایت یک جرعه هست کافی
	 
	از جام چشمهایت یک جرعه هست کافی
	تا تار و پود ما را ، از نـــو به هم ببافی
	بخشیدن از بزرگیست ، زین انتتقام بگذر
	بیرون کن از وجـودت ، اندیشه ی تلافی
	بشتاب وقت تنگ ، است آگه نئی ز فـردا
	جامی مرا بنوشان از دُرد یا ز صـــــافی
	می خواستم بگـــویم ، با من بمان همیشه
	اما چگونه گــــویم ، حرفی به این گزافی
	هر چه تلاش کــــردم ، هرگز ثمر ندیدم
	بین من و تو افتاد جانا عجـب شکافی!!
	آشفته خاطرم را ، این وز وز مگـــــسها
	قصد فرار بی کفش ، دارم چو بُشر حافی
	پیش ازوفات ای کاش ، می شد گرفت و کـوچید
	ازدست جُرم پوشش ، یک برگه ی خلافی
	صد چشم کی تواند ، یک جلوه ات ببیند؟
	بی جـــلوه جمالت ، یک چشم هم اضافی
	 
	مصطفی معارف 4/2/91 کرج
	  
 
    
موضوعات  : 
    
       تاریخ ارسال  :  
1391/2/11   در ساعت   :    9:1:38
      |  تعداد مشاهده این شعر : 
    
1280
    
    
   
   
        متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.