بیوفایی مکــــــن ای نـــــــــگارم ای نگارم
	که من در ره عشق تو ناز ، سخت بیمارم
	با یاد خیالت شب و روز قصه پـــــــردازم
	شب و روز هم باشک دیـــــــده میگــذ ار م
	از بسکه گریستم ز غم عشق تو ای جــــان
	سرشک دیده گریزان ، از دید ه بـــــدا مانم
	 بدامم فگنـــــــــدی با خوش  دانه و  آبـــــت
	مرا کشتی  با خوش کلامی هـــــای کلامـت
	به بحر عشق ، در شنا ام بامیدی ســــاحلی
	چه امید  خام و ایــــــــن چه فکر بــــاطـلی
	که عشق را سر منزل مقصود بــود سخت
	مگــــر دست خدا باشد  ، مدد گـــار بخت
	مفکر باب عشق را  جـــان دادن نوشتنـــد
	طی این بادیه ، خون دل خوردن نو شتند
 
    
موضوعات  : 
    
       تاریخ ارسال  :  
1391/2/11   در ساعت   :    7:4:28
      |  تعداد مشاهده این شعر : 
    
824
    
    
   
   
        متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.