تا شدم دیوانه اش در عشقِ خود رقصید و بعد
در کنارِ شمعِ خاموشم شبی ترسید و بعد
با دلم افسانه ای آغاز کرد از شعرِ عشق
در هیاهوی غزل از واژه ای رنجید و بعد
در تمامِ فصل هایِ بی کسی جاری نشد
تا کشیدم ناز او از گوشه ای گل چید و بعد
خشت اول را که معمار ازل کج می نهاد
پایِ من در گوشه یِ گلخانه اش پیچید و بعد
یادم آمد مادر گیتی مرا ناقص چکید
کاشکی رنجِ مرا آن نازنین می دید وبعد
فارغ از این بودهایِ روزگار می زد نوا
در فراتر از دلم شعرِ مرا می چید و بعد
خوش به حالِ کودکی هایم که پروازی ترین
آفتابِ شهر را در کوچه ای خندید و بعد
"این غزل ابتدا در پای شعر خانم نسیم پریشان به ذهنم آمد و نوشتم"
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/2/4 در ساعت : 18:43:51
| تعداد مشاهده این شعر :
1210
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.