ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



تو هم بیا خطی بکش بر این چرای لعنتی


تو هم بیا خطی بکش بر این چرای لعنتی



بیا و آتشی بزن بر این صدای لعنتی



 



دروغِ سینه ی مرا اگر که باورش کنی



تو پادشاه قصه ای بر این گدای لعنتی



 



تمامِ خاطراتِ من درون کوچه مرده است



بیا و جارویی بکش بر این فضای لعنتی



 



غبارِ قصه های من در این فضا کدر شده



اگر چه سنگِ حادثه نشست به پای لعنتی



 



قمار یوسفت به چاه اگر شود ترانه کن



که ماه مرده است در این سیاه هوای لعنتی



 



شنیده ای که گفته ام من  عاشقِ ترانه ام



تو خود ترانه ی منی نه های های لعنتی



 



در آسمانِ شهرِ ما ستاره رفته است به خواب



ز گرد و خاکِ اسبِ تو در این سرایِ لعنتی


کلمات کلیدی این مطلب :  تو ، هم ، بیا ، خطی ، بکش ، بر ، این ، چرای ، لعنتی ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/1/31 در ساعت : 19:25:15   |  تعداد مشاهده این شعر :  1329


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی عبداللهی
1391/2/2 در ساعت : 1:2:43
ادامه پاسخ به جناب فرجی:
...
می دانید هر اثر هنری تا زمانی اثر هنری است که صاحب اثر برداشتش را برای خودش نگه دارد و شعر هم از این مقوله است.
شعر را معنی نکردم فقط اشاراتی کردم برای نوشتن جواب سوالات امتحان.
از نگاهتان آموختم و خدا را برای داشتن دوستانی چون شما که حوصله به خرج می دهید شاکرم
احمد فرجی
1391/2/1 در ساعت : 20:26:54
باسلام واحترام وادب خدمت جناب آقای عبداللهی عزیز . زیبا بود ودلنشین . اما چند سوال :
1- صدا را چگونه آتش می زنند ؟ !!!! و بیا در مصرع دوم باوجود آمدن درمصراع اول حشو است
تو هم بیا خطی بکش بر این چرای لعنتی
بیا و آتشی بزن بر این صدای لعنتی
2- این بیت محتوایش بسیار ضعیف است و کارتان را خراب کرده است . معنی می کنم خودت قضاوت کن : اگر تو دروغ سینه ی مرا باورکنی ، تو پادشاه قصه ای هستی برای این گدای لعنتی ؟!!!!!
دروغِ سینه ی مرا اگر که باورش کنی
تو پادشاه قصه ای بر این گدای لعنتی
3- این بیت فضا وحال وهوای قشنگی داشت ، تقاضای شاعرانه ی قشنگی در آن بود .
تمامِ خاطراتِ من درون کوچه مرده است
بیا و جارویی بکش بر این فضای لعنتی
4-این بیت هم نه محتوا دارد ونه معنا ، و حس می شود بعضی ازقافیه ها اسیرجبر قافیه شدن آمده اند :معنی کنید شعرتان را : غبار قصه های من دراین فضا کدرشده است ؟!!!! حالا دلیلش را هم در مصراع بعدی می آوردی : اگرچه سنگ حادثه ها به پای لعنتی من نشسته است ؟!!!! چه ارتباطی با هم دارند ؟!!!! من که نفهیمدم
غبارِ قصه های من در این فضا کدر شده
اگر چه سنگِ حادثه نشست به پای لعنتی
5- این بیت که نورعلی نور است و ماهرچه سعی کردیم چیزی از آن بفهمیم نفهمیدیم ، البته که اشکال هم از ما بود که نفهمیدیم : قماریوسف به چاه ، ترانه کردن ، مردن ماه در این سیاه هوای لعنتی ، سیاه هوا هم ....
قمار یوسفت به چاه اگر شود ترانه کن
=========================================

حتما شعر ضعف های زیادی دارد آن چه می نویسم پوشاندن ضعف ها نیست:
سلام
از شما سپاس برای تاملتان و دقتتان در شعر:
آتش بر صدا:
از ترکیباتی که مفهومشان در ظاهر کلمه و محتوای آن یکی نیست و محتوا از عمقی بسیار فراتر از ظاهر برخوردارند در شعر و نوشته های ادبی کم نیست اما شعر نیمایی و پس از آن بسیار با قبل از مشروطیت در فرم و ترکیبات و ... تفاوت داشته است.
خون خدا : معنی ظاهری جور در نمی آید ، مگر خدا هم خون دارد .اما می دانید و می دانیم این یک کد است به اقیانوسی از سخن.
جیغ درخت: معنی ظاهری جور در نمی آید اما شعر این درب را می گشاید
آتشی بر صدا هم از این قسم است صدا آتش نمی گیرد و چنان شرری بر آن می افتد که کار ملیاردها ذره اتم را می کند.
2- گاهی سخن از درب برهان خلف(به قول ریاضی دانان ) بر می آید عکسش را می گوید تا اصلش به دست آید.دروغ سینه هم از این قسم است در واقع نوعی کنایه در آن است یا چیزی در این حدود.
4 – می گویند هر چه سنگ است برای پای لنگ است غبار گرفتن قصه(زندگی)من نیز در این مثل می گنجد.
5 - قمار یوسفت به چاه اگر شود ترانه کن
که ماه مرده است در این سیاه هوای لعنتی
عزیز زندگی در هبوط قمار است ، و این جا قمار قمار عشق است .عشق است که یوسف را به چاه می کشاند و این عشق باید و باید ترانه ها شود.
یوسف ماه است و گیر افتادن ماه در چاه نبودن ماه در آسمان است نوعی خلا است که سیه هوای لعنتی "حسادت" ایجاد کرد
6- کعبه و بتخانه و ... همه و همه بهانه است و غرض اصلی اوست سماع اصل نیست نوعی بی خود شدن است برای یافتن . واین یافتن غرض است .بقیه مسائل هیچ است:
شنیده ای که گفته ام من عاشقِ ترانه ام
تو خود ترانه ی منی نه های های لعنتی
7 – تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز:
در آسمانِ شهرِ ما ستاره رفته است به خواب
ز گرد و خاکِ اسبِ تو در این سرایِ لعنتی

می دانید
علی میرزائی
1391/2/2 در ساعت : 16:11:24
سلام جناب عبداللهی عزیز
غزل شما از فضای منا سبی بر خوردار است
وبا مختصر ویرایش با پشت کاری که در شما
سراغ دارم دل نشین تر می شود
درود بر شما
دکتر آرزو صفایی
1391/2/1 در ساعت : 0:7:30
سلام جناب عبد اللهی ارجمند
شعر زیبایی از شما خواندم
شاعر بمانید
م. روحانی (نجوا کاشانی)
1391/2/2 در ساعت : 1:33:47
سلام و عرض ارادت خدمت جناب عبداللهی
از شعر زیبا و دلنوازتان لذت بردم ، ولی افسوس خوردم که چرا با داشتن این قریحه ی خوب ، ذوق سلیم و طبع لطیف سعی نکرده اید اشکالات کوچک وزنی در :
بیت 4 این مصراع < اگر چه سنگِ حادثه نشست به پای لعنتی >
بیت 5 این مصراع < که ماه مرده است در این سیاه هوای لعنتی >
بیت آخر این مصراع < در آسمانِ شهرِ ما ستاره رفته است به خواب >
ت در تمام موارد فوق خوانده نمی شود و از مدار شعر خارج است ، به عبارتی دیگر شما در شعرتان نشست را نشس و است را اس می خوانید که قابل قبول نیست
با عرض پوزش و به امید رفع این اشکالهای کوچک
=========================================
سلام
فدای محبتتان
حتما اصلاح خواهم کرد از نکته بینی های دوستان همواره بهره برده ام
حسین سنگری
1391/2/1 در ساعت : 1:40:33
درودتان باد استفاده بردم
مینا محمودی
1391/2/1 در ساعت : 11:34:21
سلام آقای عبداللهی سعربیارزبای شما را خواندم وبدون اغراق لذت بردم
فقط در این مصراع //که ماه مرده است در این سیاه هوای لعنتی//وزن به هم ریخته است
جسارتم را ببخشید
سارا وفایی زاده
1391/2/2 در ساعت : 11:48:35
سلام
شعر زیبایتان را خواندم.
موفق باشید.
قادر دلاورنژاد
1391/2/1 در ساعت : 2:4:38
سلام بهتر است مطالعه شعری تان را بیشتر کنید به یقین به فضاهای بکری در شعر خواهید رسید و به جای کلمه سیاه بخاطر رعایت وزن از سیه هوای عنتی استفاده کنید.فردایتان روشن و روزگار ادبی تان آفتابی
بازدید امروز : 52,499 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 124,011,099
logo-samandehi