ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



ساعت دوباره زنگ زد از نو چهار شد

ساعت دوباره زنگ زد از نو چهار شد

مردی به گیجی خفقانی دچار شد



این مرد با کلاه شبیه تو می شود

ـ او که دلیل آن همه ی انتظار شد



با آن کلاه و چتر شده باورم که بغض

این بار هم برای شکستن به کار شد



:عین غریبه ها شده (زن داد می زند)

مرد از غریبه بودن خود شرمسار شد



:بنشین و اعتراف کن. اخطار می کنم

(زن دادگاه عشق تو را دستیار شد)



مردی که بو نکرده کف دست خویش را

چه ناشیانه دست به کار فرار شد



خون غزل به روی تو پاشید و چشم تو

از رنگ خون سرخ غزل تار تارشد



زن از مقابل غزلش تند رد شد و

یک تاکسی گرفت و به سرعت سوار شد



ساعت دوباره زنگ زد و مرد، مضطرب

بغضی صبور در صدد انفجار شد



هی داد می زند که زنی رفته از غزل

آنقدر غصه خورد که بیمار و زار شد



ساعت...نه.مرد و قرص و قرار و سکوت و بعد

هی گریه، گریه، گریه. غزل بی قرار شد



زن ؟ رفته بی غزل ومرد؟ غرق گریه. حیف !

این شعرهم غزل نشده داغدارشد

کلمات کلیدی این مطلب :  ساعت ، دوباره ، زنگ ، زد ، از ، نو ، چهار ، شد ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/1/27 در ساعت : 11:48:25   |  تعداد مشاهده این شعر :  1043


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

حسین فروزنده
1391/1/29 در ساعت : 13:52:54
درود بر شما
دلنشین بود
سید علمدار ابوطالبی نژاد
1391/1/27 در ساعت : 21:58:6
سلام خانم وزیری گرامی
غزلی زیبا ودل انگیز سروده ای .لذت بردم
سربلندباشید
صادق رحمانی
1391/1/27 در ساعت : 18:8:19
استفاده بردم.
مصطفی پورکریمی
1391/1/27 در ساعت : 23:19:29
سلام خانم وزیری ارجمند
عاشقانه هاتون حرف ندارن .... توپ توپ ... بیست بیست
مجتبی اصغری فرزقی
1391/1/27 در ساعت : 12:51:51
غزل شما را خواندم


چند قدمي مانده تا به غزل پست مدرن برسد.



نوچيدمان كلمات به پست مدرن مي زند



با غزلي در سايت مهمان شما هستم
مرضیه اوجی
1391/1/27 در ساعت : 22:1:33
سلام بانو
سروده زیبایتان در عرصه پسامدرن بسیار زیبا بود و بر دل نشست
شادزی عزیزم
حمیده میرزاد
1391/1/29 در ساعت : 1:13:57
سلام بر بانو وزیری
بسیار زیبا سرودید،نوعی تازه گی در شعرتان دیده میشود وهمین مخاطب را به سوی خواندن دوباره سوق میدهد.
پاینده باشید
سیاوش پورافشار
1391/1/27 در ساعت : 19:35:21
درود خانم وزیری
زیبا بود موفق باشی
معصومه عرفانی (عرفان)
1391/1/28 در ساعت : 0:55:35
سلام دخترم بسیار زیبا سرودی
بازدید امروز : 1,959 | بازدید دیروز : 56,896 | بازدید کل : 123,223,166
logo-samandehi