91/1/22
با آنکه میان سفرش همسفرش رفت
آرامش شبهای غریبش ز برش رفت
چون کوه، هوادار و هواخواه علی ماند
هر چند پس از داغ پدر، بال و پرش رفت
از بی کسی و گریه ی تنهایی مولا
در اوج جوانی، همه ی شاخ و برش رفت
آرامش او بعد پدر، بیت علی بود
با آتش در، دلخوشی مختصرش رفت
تنهائی داماد و وصی پدرش دید
دلتنگی دیدار پدر از نظرش رفت
از بس که علی بعدِ پدر سوخت از این قوم
همراه علی، آه ز خون جگرش رفت
چون خواست که ارث پدری باز ستاند
در کوچه، زمین خورد و فدک از نظرش رفت
یک قوم دغل باز، دریدند و شکستند
یک میخ به ناگاه درون کمرش رفت
از درد نه، از زخم زبانهای زمانه
آنقدر بگریید که نور از بصرش رفت
با اینکه جوان بود ولی زود خزان گشت
در راه علی، محسن شیرین ثمرش رفت
روزی که به گودال بلا معرکه ای بود
با قد خمیده به کنار پسرش رفت
اینها همه در دفتر تاریخ ، گواهند
روزی که علی ماند ولی تاج سرش رفت
تا داشت به جان تاب و توان پیش علی ماند
آن لحظه که پژمرد به پیش پدرش رفت.