ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



گونترگراس شعر جديدي گفت

 

 




 

در رود نيل بودم و مي رفتم. اهرام مصر پشت سرم بودند

فرعون هنوز خواب مرا مي ديد. موسي هنوز عاشق دريا بود

ليبي عجيب شكل پنيرش شد. در فاضلاب – ساده – به دام افتاد

من رفتم. اورشليم، نام مرا مي خواند. آن جا هنوز آخر دنيا بود

 


 

سيسيل گيج، چكمه به پا مي كرد. در انتظار آمدن شب بود

در خواب مافيايي قدم مي زد.مجنون نبود، شهرت بد را داشت

آتش گرفت دست مرا بوسيد. آتش!/بس است. آب خنك لطفا!

در خواب حوض، عكس ((حمص)) افتاد. جايي هنوز نام اسد را داشت


بابل هنوز سر به فلك مي زد. شورا چقدر اسلحه مي بخشيد!

با امنيت،گلوله مرا مي خورد.خنجر كشيد پشت مرا وا كرد

صالح، به كوه رفت و شتر را خورد. يك هفته بعد، هفته فراوان شد!

ماندم، ثمود را به دوئل خواندم. بادي وزيد. مشت مرا وا كرد


فانوس داشت روي زمين مي گشت. پايان فصل سرد، به دستش بود

نامي شنيد مثل امان الله. بودا شكست روي زمين افتاد

((وال استريت)) راه خودش را رفت. اما دو غول پشت سرش بودند

دنيا چه زود دور خودش را زد. دورش زديم، هرچه كه بادا باد!

 

 

در خاورم، ميانه ي اندامي ست. آبي سياه توي تنم كردي

هر شب بهار از تو كتك مي خورد! در خواب خرس! غار قشنگي بود

گونترگراس شعر جديدي گفت. جنگ از كنار، مرز مرا رد كرد!!!

گوي بلور،‌در شكمم جنبيد. زهدان كوه، البته سنگي بود.

 

 

 


 

 


  

کلمات کلیدی این مطلب :  گونترگراس ، شعر ، جديدي ، گفت ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1391/1/21 در ساعت : 12:1:51   |  تعداد مشاهده این شعر :  1315


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمد توحیدی چافی
1391/1/21 در ساعت : 17:38:2
درود و بدرود
علی میرزائی
1391/1/21 در ساعت : 18:34:14
سلام جناب گیلانی بزرگوار
شعر زیبا واستواری است
استفاده بردم
حسین سنگری
1391/1/21 در ساعت : 13:49:26
درود بر شما ... چقدر زیبا
مصطفی پورکریمی
1391/1/21 در ساعت : 16:2:27
سلام خانم گیلانی
شعر بسیار زیبایی ست اما نمی دانم چرا قالب مشخصی ندارد به راحتی می شد مثنوی یا چارپاره باشد اما......موفق باشید

...................................................................................................

سلام ممنون كه شعر رو خوندين. قالب شعر چارپاره است
بازدید امروز : 41,555 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 124,000,155
logo-samandehi