ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



سفري شاعرانه به هند و پاكستان (بخش 17) +عكس

از داخل هواپيما ميشد سر سبزي هند را ديد زد... در چهره آقاي احتشامي می شد آرامش را ديد ديگر خيالش راحت بود كه سپاه صحابه دنبال ما نيست!... آقاي كاكايي با اشتياق خاصی از سفر قبلي اش به هند تعريف مي كرد. به همراه كسي كه به دنبال ما آمده بود به خانه فرهنگ ايران در دهلي رفتيم. خود هندي ها می گويند دلهي!... بر سر در خانه فرهنگ هم دهلي نوشته بود. علتش را از دوستان پرسيدم ولی كسي نمي دانست.

آقاي شفيعی رييس خانه فرهنگ ايران در دهلی با انواع ميوه از ما استقبال كرد. همه به سراغ انگور ها رفتند كه در تهران هنوز به بازار نيامده بود!... قرار شد از وقت حداكثر استفاده را كنيم. آقاي شفيعي پيشنهاد كرد به معد بودا برويم كه مراسم نوافشاني دارند. موقع حركت گفت هر چه وسايل فلزي داريد به همراه دوربين و موبايل و ... اينجا بگذاريد كه ممنوع است. همه با اخم و غرغر دوربين و موبايل را تحويل دادند. من ولي گفتم وسايلم را مياورم!... گفتند: دردسر مي شود. گفتم :‌نهايتش اين است كه نخواهند گذاشت داخل بيايم. خب نميام!

نيم ساعت بعد دم معبد بوديم... آقاي كاكايي دوربين فيلم برداري اش را آورده بود. داخل معبد وارد شديم كسي بازديد نكرد. يواشكي شروع به عكاسي كرديم. كسي ايراد نگرفت. از داخل معبد عكس گرفتيم كسي جيكش بالا نيامد. اينجا بود كه همه حرس مي خوردند كه چرا دوربين هايشان را نياورده اند. گرم عكاسي بوديم كه گفتند درها را مي خواهند ببندند تا مراسم اجرا شود. با خود گفتم بهتر همينجا می مانم ببينم چه می شود. ديدم محدثي و قزوه هم نشسته اند. منوري هم در زير نور ضعيف سالن تند و تند در دفترش وقايع را ثبت مي كرد. عبدالملکيان هم که حسابی عرق کرده بود کنار کاکايی که داشت فيلم می گرفت نشسته بود.

يك نفر مثل مداح هاي ما شروع به خواندن كرد. خيلي با سوز مي خواند همه جمعيت هم با ايشان همراهي مي كرد و با ملودي هاي خاصي دست مي زدند. ما هم دست زديم (خدا از سر تقصيراتمان بگذرد). بعد چند بوداي جوان و پير وارد شدند و درهاي بسته را باز كردند.

صداي جمعيت كه با مداح همراهي مي كردند بالا گرفت. چند مجسمه خيلي زيبا خودنمايي كردند. يواشكي شروع كردم به عكس گرفتن. ديدم كسي عكس العملي نشان نداد. بلند شدم و از نزديكتر عكس گرفتم. بودا كه يك پارچه نارنجي (به رنگ پيراهن تيم ملي هلند) دور خودش انداخته بود شروع كرد به نماز خواندن. چقدر هم سخت بود اين نمازشان. از ايستاده ركوع نصف و نيمه اي مي رفت و بعد به جاي سجده كامل روي زمين دراز ميكشيد و دستانش را مثل شناگران عقب و جلو مي كرد بعد دوباره مي ايستاد و همان عمل قبل را تكرار مي كرد. دهها بار اين كار را تكرار كرد. يكبار ه متوجه شدم از بين جمعيت هر كس كه جلويش كمي فضاي خالي بود هم همينكار ها را مي كرد...

آنجا بود كه ديدم قسمت زنها از مردها جداست. از زنها كسي اين حركات (مثل نماز) را انجام نمي داد.

صداي همخواني و دست زدن قطع نمي شد. حدود يك ساعت اين مراسم زيبا و البته نفس گير طول كشيد.

http://uploadtak.com/images/ilfjj3g2zgzvphqwwf8.jpg

http://uploadtak.com/images/empzjmyipyzigpsqjt8n.jpg

http://uploadtak.com/images/y6bvo3d9hqrxli2kjgpt.jpg

http://uploadtak.com/images/p9pvrroopw4wqz6l7ieb.jpg 

http://uploadtak.com/images/fltfwqv0emh8ga4ys760.jpg

http://uploadtak.com/images/kjjo8ar2wnugkpcqfdq.jpg

http://uploadtak.com/images/j2ewual9roaze0hszuw8.jpg

کلمات کلیدی این مطلب :  سفري ، شاعرانه ، به ، هند ، و ، پاكستان ، (بخش ، 17) ، ، عكس ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/3/4 در ساعت : 5:14:17   |  تعداد مشاهده این شعر :  1448


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 36,134 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,200,445
logo-samandehi