سرکار خانم بهرامچی ! باسلام واحترام وادب/ امشب چون دلم هوای امام رضا(ع) را کرده بود درسایت دوری زدم تا شاید دلتنگی ام را با سروده های شاعران عزیز یه جوری سرو سامان بدم که سروده ی زیبای شما را دیدم و خواندم و خدا می دونه حسابی لذت بردم و البته دلتنگ تر شدم . چقدر کلمات زیبا و به جا و به قول معروف سرجای خودشان نشسته بودند . دست مریزاد وانشاءالله ماجورباشید ومطمئنم که هستید و درهمسایگی آقا ماراهم دعا کنید که فرسنگ ها پای دلمان از مشهددوراست .
اما چند نکته و سوال :
1- بازی با سو و فراسو بسیار شاعرانه بود
2- چشمان جستجوگر شما آخر با چه چیزی در میان باغ شب بوها برخوردکرد؟ مطمئنم منظورتان این بود که با باغ شب بوها برخورد کرده است اما آوردن (میان ) این معنی را نمی رساند.
3- حال وهوا و حس شاعرانه ی این ابیات بی نظیرند ، بی نظیر :
سمت خدا چشمک زنان یک گنبد ِ مَواج
رقصیده در عرفان ِ بی پروای هوهو ها
بوی گلاب ِ قمصر کاشان خیال انگیز
پیچیده در راز و نیاز ِ این هیاهو ها
4- یک سوال : جاشوها چه ویژگی هایی دارند که دلت می خواست بی وقفه درصحن مثل جاشوها بنشینی ؟!!!من متوجه نشدم
آقا شَوَد خدمتگزار ِ کوچکت باشم
بی وقفه بنشینم به صَحنت مثل ِ جاشوها
5- درسجده افتادن رکعت های زانوها ، سیل بازوها ،خش خش جاروها و.. کشف هایی بی نظیر ند ومنحصر به فرد است . صد آفرین
مثل کبوتر ها ، دعاها غرق ِ پروازند
بر سجده افتاده ست رکعت های زانوها
با این همه زائر مرا شاید نمی بینی
گم میشود دستان ِ من در سیل ِ بازوها
گرد و غبار ِ دفترم را در ضریحت باز
جا میگذارم زیر ِ خش خش های جاروها
6- سوال : وقتی که سر را بستی درمجموعه ی سر چشم وابرو قراردارند و آوردن آنها به نظر می رسد حشو است = معنی می کنم : اینجا بر دخیل تو ( بردخیلت ؟!!!) روسری ، سربند بسته اند ، ای کاش من سر و چشمان وابروها ( را= که حذف شده ) می بستم .
بستند اینجا بر دخیلت روسری، سربند
ایکاش می بستم سر و چشمان و ابروها
هرچند در مشهد غریبم ، آشنا هستم
با ماجرای چشم تو با چشم ِ آهو ها
گرد و غبار ِ دفترم را در ضریحت باز
جا میگذارم زیر ِ خش خش های جاروها
بستند اینجا بر دخیلت روسری، سربند
ایکاش می بستم سر و چشمان و ابروها
7-بیت پایانی معرکه است ، معرکه .
هرچند در مشهد غریبم ، آشنا هستم
با ماجرای چشم تو با چشم ِ آهو ها
جسارت شد.عذرتقصیر. موفق باشید و ماجور. ارادتمند-فرجی
سلام آقای فرجی
ممنونم اومدید و سری زدید و خوشحالم که شعرم موثر بوده
من جمعا 3 بار تونستم در تمام عمرم برم مشهد و زیارت حرم امام برم و جالبه که هر سه بار برام معجزه ی شفا رو نصیبم کرده و هروقت توی روزمرگی ها دچار تردید و یاس میشم کافیه معجزاتش یادم بیاد فورا برام بهترین مسکن ها میشه /شعر برای همینه که گاهی آدم رو به خودش بیاره و ذهن پریشان رو به سمت و سوی موضوع خاصی هدایت و متمرکز کنه
کلمه ی جاشو معنیش مشخصه کارگران ساده ی کشتی /اونهایی که روی دریای بیکران توی کشتی ها کار میکنند منم دوست داشتم توی دریای بیکران معرفت و عرفان حرم مثل کارگران کشتی خدمت کنم/میان باغ شب بو ها یعنی رسیدن به مرکز تمام زیبایی ها ی یک باغ پر از گل های شب بو،/مشهد مکان به شهادت رسیدن امام رضاست یعنی در حقیقت مکانی غمگین است و تاریک مثل شب ، اما چون حرم اما م در این مکان مقدس قرار گرفته تبدیل به یک باغ پر از