ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



در خواب ِ صحرا مانده ردِ پای آهوها...................


 



 



در خواب ِ صحرا  مانده ردِ پای آهوها



انگار می رفتند    .......آنسوی   فراسوها



 



چشمان من  رد شما را  جستجو میکرد



برخورد کرد آخر میان باغ شب بوها



 



سمت خدا چشمک زنان یک گنبد ِ  مَواج



 رقصیده در عرفان ِ بی پروای   هوهو ها



 



بوی گلاب  ِ قمصر کاشان  خیال انگیز



پیچیده در راز و نیاز ِ این  هیاهو ها



 



آقا شَوَد خدمتگزار ِ کوچکت باشم



بی وقفه  بنشینم به صَحنت  مثل ِ جاشوها



 



مثل کبوتر ها ، دعاها    غرق ِ پروازند



بر سجده افتاده ست  رکعت های  زانوها



 



با این همه زائر      مرا شاید نمی بینی



گم میشود دستان ِ من در سیل ِ بازوها



 



گرد و غبار ِ دفترم   را در ضریحت باز



جا میگذارم زیر ِ  خش خش های  جاروها



 



بستند اینجا بر دخیلت روسری، سربند



ایکاش می بستم  سر و چشمان و ابروها



 



هرچند در مشهد غریبم ، آشنا هستم



با ماجرای چشم تو با چشم ِ آهو ها



اکرم بهرامچی


کلمات کلیدی این مطلب :  در ، خواب ، ِ ، صحرا ، ، مانده ، ، ردِ ، پای ، آهوها................... ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/1/15 در ساعت : 10:40:15   |  تعداد مشاهده این شعر :  1372


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

حسین سنگری
1391/1/15 در ساعت : 13:28:40
سلام بر شما خانم بهرامچی گرامی ... سال جدید رو با کمی تأخیر خدمت شما تبریک عرض میکنم. این شعرتون رو قبلا فکر میکنم همین جا خونده باشم ... ولی به خوانش دوباره اش می ارزد ... عالی بود ... برقرار باشید
ناصر عرفانیان
1391/1/15 در ساعت : 12:31:56
باسلام وادب واحترام خانم بهرامچی اجرتان با امام مهربانی ها حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیه السلام استفاده کردیم از این غزل زیبا وفاخر دست مریزاد ومرحبا

قلمتان تابناک طبعتان بهاری
اعظم پردل
1391/1/15 در ساعت : 21:18:37
سلام زیبا بود برقرار باشید
مصطفی پورکریمی
1391/1/15 در ساعت : 13:33:11
سلام خانم بهرامچی ارجمند

گرد و غبار ِ دفترم را در ضریحت باز


جا میگذارم زیر ِ خش خش های جاروها

زیارت قبول خواهر خوش ذوقم این غزل فاخرتان که عطر شهودی عارفانه از آن به مشام می رسد بسیار زییا بود.سال نو راهم تبریک عرض می کنم سالی سرشار از گل و تصویر واستعاره برایتان آرزو می کنم .
مصطفی معارف
1391/1/15 در ساعت : 13:40:41
بسیار زیبا مانند همیشه به نظرم این شاه بیت غزل متوازن و زیبایتان بود :
هرچند در مشهد غریبم ، آشنا هستم
با ماجرای چشم تو با چشم ِ آهو ها
عمیق و تحسین بر انگیز .
پایدار باشید


حمیده میرزاد
1391/1/16 در ساعت : 1:28:18
سلام بانو
آنقدر زیبا سروده ای که همراه غزلت به صحن آقا (ع) رفتم .
خالصانه وعاشقانه سروده اید.
دست مریزاد
سید علمدار ابوطالبی نژاد
1391/1/16 در ساعت : 3:7:0
سلام خانم بهرامچی بزرگوار
غزلی زیبا بود ودل انگیز .لذت بردم
سربلنذباشید
علی اکبر مقدم
1391/1/16 در ساعت : 8:22:25
با سلام
خوشا به سعادتتان كه با زيارت اقا
بهره معنوي خود رابرديدو اين در شعر تان
هويداست
چند بار زمزمه كردم و لذت بردم
در پناهش مضمون باشيد
احمد فرجی
1391/2/2 در ساعت : 2:40:42
سرکار خانم بهرامچی ! باسلام واحترام وادب/ امشب چون دلم هوای امام رضا(ع) را کرده بود درسایت دوری زدم تا شاید دلتنگی ام را با سروده های شاعران عزیز یه جوری سرو سامان بدم که سروده ی زیبای شما را دیدم و خواندم و خدا می دونه حسابی لذت بردم و البته دلتنگ تر شدم . چقدر کلمات زیبا و به جا و به قول معروف سرجای خودشان نشسته بودند . دست مریزاد وانشاءالله ماجورباشید ومطمئنم که هستید و درهمسایگی آقا ماراهم دعا کنید که فرسنگ ها پای دلمان از مشهددوراست .
اما چند نکته و سوال :
1- بازی با سو و فراسو بسیار شاعرانه بود
2- چشمان جستجوگر شما آخر با چه چیزی در میان باغ شب بوها برخوردکرد؟ مطمئنم منظورتان این بود که با باغ شب بوها برخورد کرده است اما آوردن (میان ) این معنی را نمی رساند.
3- حال وهوا و حس شاعرانه ی این ابیات بی نظیرند ، بی نظیر :
سمت خدا چشمک زنان یک گنبد ِ مَواج
رقصیده در عرفان ِ بی پروای هوهو ها
بوی گلاب ِ قمصر کاشان خیال انگیز
پیچیده در راز و نیاز ِ این هیاهو ها
4- یک سوال : جاشوها چه ویژگی هایی دارند که دلت می خواست بی وقفه درصحن مثل جاشوها بنشینی ؟!!!من متوجه نشدم
آقا شَوَد خدمتگزار ِ کوچکت باشم
بی وقفه بنشینم به صَحنت مثل ِ جاشوها
5- درسجده افتادن رکعت های زانوها ، سیل بازوها ،خش خش جاروها و.. کشف هایی بی نظیر ند ومنحصر به فرد است . صد آفرین
مثل کبوتر ها ، دعاها غرق ِ پروازند
بر سجده افتاده ست رکعت های زانوها
با این همه زائر مرا شاید نمی بینی
گم میشود دستان ِ من در سیل ِ بازوها
گرد و غبار ِ دفترم را در ضریحت باز
جا میگذارم زیر ِ خش خش های جاروها
6- سوال : وقتی که سر را بستی درمجموعه ی سر چشم وابرو قراردارند و آوردن آنها به نظر می رسد حشو است = معنی می کنم : اینجا بر دخیل تو ( بردخیلت ؟!!!) روسری ، سربند بسته اند ، ای کاش من سر و چشمان وابروها ( را= که حذف شده ) می بستم .
بستند اینجا بر دخیلت روسری، سربند
ایکاش می بستم سر و چشمان و ابروها
هرچند در مشهد غریبم ، آشنا هستم
با ماجرای چشم تو با چشم ِ آهو ها
گرد و غبار ِ دفترم را در ضریحت باز
جا میگذارم زیر ِ خش خش های جاروها
بستند اینجا بر دخیلت روسری، سربند
ایکاش می بستم سر و چشمان و ابروها
7-بیت پایانی معرکه است ، معرکه .
هرچند در مشهد غریبم ، آشنا هستم
با ماجرای چشم تو با چشم ِ آهو ها
جسارت شد.عذرتقصیر. موفق باشید و ماجور. ارادتمند-فرجی
سلام آقای فرجی
ممنونم اومدید و سری زدید و خوشحالم که شعرم موثر بوده
من جمعا 3 بار تونستم در تمام عمرم برم مشهد و زیارت حرم امام برم و جالبه که هر سه بار برام معجزه ی شفا رو نصیبم کرده و هروقت توی روزمرگی ها دچار تردید و یاس میشم کافیه معجزاتش یادم بیاد فورا برام بهترین مسکن ها میشه /شعر برای همینه که گاهی آدم رو به خودش بیاره و ذهن پریشان رو به سمت و سوی موضوع خاصی هدایت و متمرکز کنه
کلمه ی جاشو معنیش مشخصه کارگران ساده ی کشتی /اونهایی که روی دریای بیکران توی کشتی ها کار میکنند منم دوست داشتم توی دریای بیکران معرفت و عرفان حرم مثل کارگران کشتی خدمت کنم/میان باغ شب بو ها یعنی رسیدن به مرکز تمام زیبایی ها ی یک باغ پر از گل های شب بو،/مشهد مکان به شهادت رسیدن امام رضاست یعنی در حقیقت مکانی غمگین است و تاریک مثل شب ، اما چون حرم اما م در این مکان مقدس قرار گرفته تبدیل به یک باغ پر از
بازدید امروز : 34,350 | بازدید دیروز : 35,818 | بازدید کل : 124,585,654
logo-samandehi