از شما ای خوبی بی نقص دور افتاده ایم
چشمه ی خورشیدی و خالی ز نور افتاده ایم
تا بخوانی سرگذشت شوم من با نغمه ات
ای لسان داوودی ام ، همچون زبور افتاده ایم
جاری از رویم پلیدی های عالم باشد و
بی نصیب اندر بر ماء طهور افتاده ایم
صفحه صفحه دفتر عمرم غبارین گشته است
همچو تاریخی پر عبرت بی مرور افتاده ایم
تا به گلگشت رخت گشتیم با سودای عشق
در هجوم عندلیبان غیور افتاده ایم
یاد چشمت کرده ایم و یاد گرمی تنت
غرق در می گشته ایم و در تنور افتاده ایم
دستگیری کن زمن ای دستگیر بی کسان
در دل چاهی به راهی بی عبور افتاده ایم
با سری "سودازده" در انتظار رحمتت
در تکاپوی حضور در ظهور افتاده ایم
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/3/4 در ساعت : 5:14:0
| تعداد مشاهده این شعر :
1127
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.