ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما، گاهی فاصله است میان رئالیسم ادبی و دنیای واقعی، شعرتان زیبا بود اما شاید ضروری ترین نیا   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - بله اگر از نظر وزنی در نظر بگیرید درو و از باید پشت سر هم و به شکل (دوراز) خونده ب   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : علیرضا حکیم
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
سلام - عیدشما پرنور - ممنون ازنظرتان - ولی مصرع حوض به این راحتی ، کجاش سخت دروزن نشسته لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
واقعا حیف این مفاهیم زیبا و دلنشین که نه کاملا موزون شود و نه سپید باشد - مثلا در بیت دوم: حوض سی   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما ، بسیار عالی بود و البته ای کاش - فقط این مصرع افسوس درین سیطره بیکار نگردی - روشن   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : عباس خوش عمل کاشانی
با درود.به عنوان یکی از مدیران ارشد «سایت بین المللی شاعران پارسی زبان» به شما خوشامد می گویم. - «   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : سید محمدرضا لاهیجی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : عباس خوش عمل کاشانی
در این رباعی به یک اشکال بارز برخوردم و آن هم تنافر لفظی در مصراع سوم است.کنار هم قرار گرفتن «چو» و    ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



به احترام خرگوش
این صورتک سیاه را بردارید
این شعبده باز " آه " را بردارید
این بار به احترامِ خرگوش فقط
از روی سرم کلاه را بردارید
.
.
آه این همه زخمِ بسته سر داشت اگر ..
اسفندِ تو چشم های تر داشت اگر ..
هی ! منتظر کدام عمو نوروزی ؟
این روزِ سیاهِ تو پدر داشت اگر ..
.
.
این بارِ به روی دوش افتاده منم
این غده ی پشتِ گوش افتاده منم
یک روده ی راست در نیامد از من
چاهی که دروغ توش افتاده منم
.
.
هر لحظه به اندازه ی اقیانوس است
هر آن به سیاهبختیِ فانوس است
می چرخد و می چرخد و .. برمی گردد
یأسی که امیدواریِ معکوس است
.
.
یک روح که با تنِ خودش می جنگید
حتی شده با منِ خودش می جنگید
در جبهه ی حق علیه حقی که نداشت
با دشمنِ دشمنِ خودش می جنگید
.
.
تکرارِ مکررات دستش را بست
یک مشت مقدّرات دستش را بست
" جز منعِ خودش چه داشت قانون ؟ " پرسید
تا خواست .. مقررات دستش را بست
.
.
محمد دهقانی هلان
کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1402/1/12 در ساعت : 10:43:2   |  تعداد مشاهده این شعر :  175


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 13,885 | بازدید دیروز : 16,464 | بازدید کل : 150,690,368
logo-samandehi