دست و زبان بسته را چند شود کنی مهار
برگ خزان و برف دی می رود و رسد بهار
عزم جهان در این زمان طلوع آزادگی است
خروش مهر و دوستی مسیر همبستگی است
کهنه جهان بین هنرش بساط زور و قلدری
کنون فصل دوستی مهرو وفا برادری
غرور ما نشد زبون ز خوی حیوان صفتی
نگر صلابت خرد عدالت و برابری
شکست حریم ستم و فریب و نیرنگ زنی
شرافت آ دمیان حفظ حقوق دیگری
بهار آزادی شد جوانه زد صلح و صفا
ریخت حصار بندگی شعور و عزم شد به پا
ارزش ذات بشری طلایه دار حق شدن
به راستی قدم زدن فضیلت عیان شدن
به دوستان راستین دست برادری دهند
به گمرهان بی خرد روی سوی شفا برند
عقل و خرد نشانه ای برای نیک زیستن
مذهب و عشق آتشی ز شعله اش سوختن
14/6/90
کلمات کلیدی این مطلب :
آزادگی ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/12/23 در ساعت : 11:50:14
| تعداد مشاهده این شعر :
944
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.