..... شكستم و درجا گريستم
..... شكستم و درجا گريستم
چشمم به گريه واشد ودريا گريستم
پنهان چرا براي تو پيدا گريستم
مي ريخت در دلم غم واندوه عالمي
سنگين چو شد شكستم و درجا گريستم
خوردند ابرها بهم وگريه شان گرفت
من هم بهانه كردم وتنها گريستم
حايل نشد ميان من وآتش دلم
آبي كه جمع كردم وبيجا گريستم
امروز را به ديده نوشتم كه مي رسي
فردا شد ونيامدي امّا گريستم
ياران آشنا همه درراه خانه اند
چون آمدي مپرس كه آيا گريستم
چشم انتظارآمدنت مانده ام بيا
اشگي به ديده نيست خدايا گريستم ؟!
پرسي چرا به شوق من افتاده اي چنين
چون وچرا چرا؟ كه چرا را گريستم
خواهي رسيد بي برو برگرد، در دلم
افتاده بسكه دردل صحراگريستم
احد روحاني – 28/11/89
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/3/4 در ساعت : 5:13:1
| تعداد مشاهده این شعر :
1011
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.