(پیامبر)
همیشه هنگام از تو نوشتن
دستهایم می لرزد
پس از تو و خدای تو
یاری می طلبم
می خواهم تاریخ انبیارا
از آدم تا خاتم
به تماشا بنشینم
جمال آدم ابوالبشر را
در تو می بینم
که پدر زهرای مرضیه ام الائمه هستی
و آن هنگام
که کتاب خدا و اهل بیت را
کشتی نجات امت قراردادی
نوح را دیدم
که آمده است
از سیلاب ها عبورمان دهد
و روزی که علی بر دوش هایت
بت های کعبه را
فرو می انداخت
ابراهیم را دیدم و گلستان را
و آتشی را که نمرودیان درآن می سوختند
آنگاه که قرآن می خواندی و
کلام وحی را
در جان مومنین جاری می ساختی
آن روزها که تو را شاعر و ساحر نامیدند
به موسی رسیدم
که با عسایش
به جنگ ساحران فرعون می رفت
و وقتی که در شعب ابی طالب
سنگ بر معده می بستی و
آماج فتنه ها و طعنه ها بودی
به ایوب رسیدم و
صبر بر مصیبت هایش
و چون به عیادت نامسلمانی رفتی
که در مسیر هر روزه ات
خاکروبه بر سرت می ریخت
جمال عیسی را
در تو به تماشا نشستم
و آن هنگام
که کافران حجاز
بر تو تاختند
تا دین و دنیای تو را نابود کنند
شمشیر از غلاف بیرون کشیده و
حکومت را در مدینه بنیان نهادی
سلیمان بود که نور از جمالت می یافت
و آنروز تا همیشه
که اخلاق را
مراد بعثت و
عصاره دینت نامیدی
تو را خاتم الانبیاء والمرسلین
یافتم
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/3/4 در ساعت : 5:12:52
| تعداد مشاهده این شعر :
1231
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.