وقتی بچه های بی گناه غزه را دیدم تحت تاثیر قرار گرفتم
پیش من، سوخته احساس درختان افسوس!
بدترین هدیه غروب است به ایوان افسوس!
درد پائیزی این چلچله ها تشنگی است
روی دریا ، لب این رود خروشان افسوس!
پای آهو برود در پی تدبیر پلنگ
مرگ همزاد حیات است بدینسان افسوس!
این سپیدار ندانست شود چوبهء دار
آن مصالح نشد آماده زندان افسوس!
ماهران عاجز از آغاز تبحر شده اند
عالمان در شرف جهل فراوان افسوس!
غنچه ای گل نشد و سقط به زایش نرسید
مرگِ آغاز، بخندید به پایان افسوس!
کلمات کلیدی این مطلب :
مرگ ،
آغاز ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/3/4 در ساعت : 5:12:31
| تعداد مشاهده این شعر :
906
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.