ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



یک روزنامه داد زد هر روزمان جنگ است................
آواره  بیرون می روم  با سایه ای تنها
شاید تو آنجایی  میان ِ شهر آدم ها
 
در آن طرف شهریست  با جغرافیای بیست
آنجا به غیر از عشق بی شک ماجرایی  نیست
 
من این طرف در مرکز ِ یک شهر خاموشم
پس کوچه ها یش را در این دفتر نمی پوشم
 
ها میکنم دستان سردم را که خشکیده ست
انگار قندیل از نگاه ِ شهر   باریده ست
 
 این جمعه ها ی ساکت و تعطیل  کمرنگ است
در ندبه ها  فرصت برای  حرف ها  تنگ است
 
حالا  دعاها ی زمین  عصیان ِ تکرار است
  طرز نگاه ِ آدمک ها  گنگ و آوارَ ست
 
در کوچه ها مانده ست  ردی از نگاهی خیس
  شاید  خیابان می رود سمت ِ گناهی خیس
 
فرم مداد قرمزم خاکستری رنگ است
 یک روزنامه  داد زد هر روزمان جنگ است
 
هر روز  می گردم پی ِ  شهری که آنجایی
 شهری که نان میداد  در سرمشق ، بابایی
 
شهری که   دارایش انار سرخ را می کاشت
تصمیم کبری  زیر باران گفتنی  ها داشت
 
اکرم بهرامچی




 



 

کلمات کلیدی این مطلب :  یک ، روزنامه ، داد ، زد ، هر ، روزمان ، جنگ ، است................ ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/12/7 در ساعت : 1:23:38   |  تعداد مشاهده این شعر :  1429


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

سید مهدی نژاد هاشمی
1390/12/8 در ساعت : 0:7:33
سلام خانم بهرامچی گرامی چقدر شروع شعرتان زیبا بود

آواره بیرون می روم با سایه ای تنها


شاید تو آنجایی میان ِ شهر آدم ها
صادق رحمانی
1390/12/7 در ساعت : 9:47:57
خاطره انگیز بود.
اکبر نبوی
1390/12/7 در ساعت : 16:36:34
درود بر سرکار خانم بهرامچی گرامی
غزل شیوایتان گذری گشود به تمناها و خاطره های جمعی. و لختی از قیل و قال آزار دهنده آزادمان کرد.
پاینده بمانید
محمد تقی قشقایی
1390/12/9 در ساعت : 18:22:5
سلام سرکارخانم بهرامچی
خیلی لذت بردم از این مثنوی.
مجید مه آبادی
1390/12/7 در ساعت : 22:32:28
انگار قندیل از نگاه ِ شهر باریده ست
مجتبی اصغری فرزقی
1390/12/7 در ساعت : 9:8:46
سلام سركارخانم


مثنوي شما را خواندم



موفق باشيد


ياعلي
م. روحانی (نجوا کاشانی)
1390/12/7 در ساعت : 15:21:24
دل را به هزار کوچه برد این شعر
بسیار نوازید و فشرد این شعر
با یاد زمان کودکی هامان
غم را ز نگاهمان سترد این شعر
سلام خانم بهرامچی عزیز ، شعر زیبا ، خاطره انگیز و دلنشینی ست ، دست مریزاد
مهدیه زرعی ( هدیه)
1390/12/9 در ساعت : 10:55:14
سلام خانم بهرامچی
شعر روان با توصیف های عمیق و خیال انگیز...
موفق باشید.
محمد توحیدی چافی
1390/12/7 در ساعت : 8:51:35
سلام...زيبا و دلنشين
مصطفی معارف
1390/12/7 در ساعت : 9:20:28
هر روز می گردم پی ِ شهری که آنجایی
شهری که نان میداد در سرمشق ، بابایی

شهری که دارا یش انار سرخ را می کاشت
تصمیم کبری زیر باران گفتنی ها داشت

تصویری روشن از دوران مدرسه و کودکی یادش به خیر
احسنت خانم بهرامچی .
سر فراز باشید
حسین نبی زاده اردکانی
1390/12/8 در ساعت : 0:1:30
سلام برسرکار خانم بهرامچی .
بردید ما را تا کلاس اول اول
باید بگویم آفرین ،صد مرحبا ،ایول
دارای اما انار سرخ رنگی داشت
ما را نشد معلوم می خوردش و یا می کاشت
....
..
سلامت و پایدار باشید.
ناصر عرفانیان
1390/12/7 در ساعت : 13:37:29
باسلام وعرض ادب واحترام خانم بهرامچی گرامی استفاده کردیم از این مثنوی جالب وخاطره انگیز دست مریزاد عالی بود

سربلند وموفق در پناه حق باشید
محمدرضا درانی نژاد
1390/12/7 در ساعت : 16:35:39
سلام بر شما
زیبا ست
سید محمد آتشی
1390/12/9 در ساعت : 11:26:26
خصوصی

سلام خانم اکرم بهرامچی اگرصفحه ی اول راندارید مرورگررایانه خودراعوض کنیدتامشکلتان عوض شود
موفق باشید
حمیده میرزاد
1390/12/8 در ساعت : 21:42:39
سلام خواهرم
شعر زیبا یی با خیال پردازی عمیق .

دست مریزاد
بازدید امروز : 35,746 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 123,994,346
logo-samandehi