چشم دریایی
	 
	دامنت با پا چـــــــــرا سِت می کنی؟
	چشم با دریا چـــــــرا سِت می کنی؟
	سیزده نحــــــــس است جان مادرت
	سیزده با ما چــــــــرا سِت می کنی؟
	قلب ما و باطـــــــــری و زلف طلا
	این طلا اینجا چـــــرا سِت می کنی؟
	رنگ ناخـُــــــن را تو با خون جگر
	بی وفا حالا چــــــــرا سِت می کنی؟
	ای که موزون تر ز صدها مانکـنی
	این الف با " آ " چرا سِت می کنی؟
	ابرواَت چـــــون روسری دارد گره
	این گــره ها را چرا سِت می کنی؟
	مانده ام این مانتو کـــــــــــوتاه را
	با قد و بالا چــــــرا سِت می کنی؟
	هرچه می خواهی بکـــن اما پری
	با هیولاها چرا سِت می کـــــــنی؟
	مصطفی معارف 30/11/90 کرج
 
    
موضوعات  : 
    
       تاریخ ارسال  :  
1390/11/30   در ساعت   :    14:0:12
      |  تعداد مشاهده این شعر : 
    
863
    
    
   
   
        متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.