مصیبت حضرت علی اصغر علیه السلام :
تیر بر افق دوان و کمان ایستاده بود
در تاب و تب زمین و زمان ایستاده بود
خورشید سرد بود و عرق داشت بر جبین
تا چاره ای کند نگران ایستاده بود
بر سوی کودکی به بر باب پیر خود
هر سو اجل برفت و امان ایستاده بود
خاموش تا که ناله ی جانسوز نی کند
از گرگ حمله بود و شبان ایستاده بود
لبیک گو شود چو به هل من معین دوست
از پا نشاند مرگ و توان ایستاده بود
ناگه رسید تیر و دگر بر هدف نشست
من مانده ام پدر به چه سان ایستاده بود ؟
غرق عزا و ندبه شده یکسره حرم
مادر ولی گرفته زبان ایستاده بود ...
کلمات کلیدی این مطلب :
کودک ،
عشق ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/11/29 در ساعت : 15:58:43
| تعداد مشاهده این شعر :
913
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.