ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



(( یک فنجان ترانه )) تو تموم تنم امشب ، یه طراوت خونه کرده


شادیو بریز تو جونم 



توتموم تنم امشب  ،  یه طراوت خونه کرده



یه محبت جا گرفته   ،  یه حلاوت لونه کرده



با نگات منو بلن کن  ،  توی  چشمات بنشونم



همزبون کن منو با دل ، تا  تو قصه هات بمونم



من که از بهار و جنگل ، گل و سبزه ای نداشتم



اگه  یه آیینه داشتم ، تو رو توی اون می کاشتم



از صدای شعر ِ  بارون ، همه جا تر شده امشب



دومنم با اشک چشمام  ،  پُر ِ گوهر شده امشب   



یه سروری ، یه سرودی  ، لبامو به خنده وا کن



شادیو  بریز تو جونم  ،  غمو از دلم جدا کن



آسمون بی رنگه امشب، می شه دید خود ِ خدا رو



کاش می شد با تو  بچینم  ،  همه ی ستاره ها رو  



       محمد روحانی ( نجوا کاشانی ) 1367


کلمات کلیدی این مطلب :  (( ، یک ، فنجان ، ترانه ، )) ، ، ، ، ، تو ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/11/28 در ساعت : 22:20:32   |  تعداد مشاهده این شعر :  1512


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

اکرم بهرامچی
1390/11/29 در ساعت : 1:38:27
آسمون بی رنگه امشب، می شه دید خود ِ خدا رو




کاش می شد با تو بچینم ، همه ی ستاره ها رو


سلام استاد گرامی
خیلی ترانه تون صمیمی و دلنشینه دست مریزاد
SSSSSSSSSSSSS
درود بسیار شما را ، از اظهار محبت و حضورتان سپاسگزارم
ابراهیم حاج محمدی
1390/11/29 در ساعت : 12:35:3
سلام جناب دکتر روحانی عزیز
از این ترانه ی زیبا و دلنشین استفاده کردم . دست مریزاد .
sssssssssssss
درود بر شما جناب استاد حاج محمدی عزیز ، کجا بودید این روز ها ، دلمان تنگ بود در بی خبری
امید وارم هر جابودید و هستید در سلامتی کامل و بهره مند از انعام الهی باشید و قرین توفیق
از مهر حضور و اظهار محبتتان سپاس یسیار
سیاوش پورافشار
1390/11/29 در ساعت : 19:21:58
درود بر شاعر جلیل القدر استاد روحانی
ترانه ای به این زیبایی آن هم در سال 67 سرودید نشان از توانایی های ذوقی شما بزرگوار دارد دست مریزاد درضمن اینجایی که من هستم باران شدیدی روی پنجره پاسیو دارد می خورد به قول ترانه شما

از صدای شعر ِ بارون ، همه جا تر شده امشب
دومنم با اشک چشمام ، پُر ِ گوهر شده امشب
ssssssssss
درود بی پایان بر جناب پور افشار عزیز ، از حضور پر مهر و اظهار محبتتان صمیمانه سپاسگزارم
خوش به حالتان که باران به پنجره ی خانه شما تلنگر می زند . اینجا که من در حال حاضر زندگی میکنم قحطی باران حاکم است ولی ایران که می آییم از این رحمت الهی بیشتر برخوردار می شویم . زندگیتان به کام
برزو علی پور (خودکار کم رنگ)
1390/11/30 در ساعت : 7:38:48
سلام جناب روحانی دوست عزیز
عرض شود نظر این جانب همان طور که ملاحظه فرمودید به عنوان یک خواننده اثر بود .
بغل کردن و نشاندن در جایی نشانه علاقه و محبت است در حالی که بلند کردن و در جایی نشاندن نمی خواهم بگویم کمی خشن است لیکن لطافت بغل کردن را ندارد .
درباره مطلبی که برای « دومنم » مرقوم فرمودید عرض می شود که همین لهجه را که شما می فرمایید به لهجه ترانه نزدیک تر است شما در اثر رعایت نفرموده اید مثلن اگر این لهجه در تمام اثر رعایت شود : « امشب » باید « امشو » یا « چشمات » باید « چشات » یا « بهار » باید « باهار » یا « آیینه » باید « آینه » یا « چشمام » باید « چشام » شود می دانم که به وزن بسیار مسلط هستید پس عذر وزن و دست و پا گیری آن را نداریم لذا توجیه جناب عالی را نمی توانم بپذیرم .
صد البته پر واضح است که این یک نظر از سوی خواننده اثر شماست و ممکن است اشتباه باشد .
موفق باشید .
با احترام _ خودکار کم رنگ
ssssssssssss
جناب علیپور عزیز ، از لطف مجددتان صمیمانه سپاسگزارم ، پیشنهادات شما به دیده ی منت پذیرفته و مقبول است همیشه شاد و سربلند باشید
سید محمد آتشی
1390/11/28 در ساعت : 22:50:14
سلام استاد
ترانه زیبایی بود
یادایام جوانی ونشاط کردید
همیشه شاعروجوان باشید
ssssssssss
سلام بر جناب آتشی عزیز ، این جوانی ست که از ما می گریزد آن هم با آخرین سرعت
ما که قصد نداریم جوانی و یادش را فراموش کنیم . از حضور صمیمانه و پر مهرتان سپاس
مهدی سیدحسینی
1390/11/29 در ساعت : 9:51:21
اگه یه آینه داشتم تو را توی اون می کاشتم/
زیبا ست استاد به قول خودتون دست مریزاد/
sssssssssss
سلام بر شما و از محبت بسیارتان سپاس
کاظم نظری بقا
1390/11/29 در ساعت : 17:12:35
ترانه ی زیبا و باطراوت وشادابی بود استاد بزرگوار
ssssssssssss
سلام به استاد نظری بقای بزرگوار ، لطف جناب عالی همیشه شامل حال و موجب دلگرمی ست
از حضور و اظهار محبتتان سپاس
برزو علی پور (خودکار کم رنگ)
1390/11/29 در ساعت : 21:48:36
سلام جناب روحانی دوست عزیز
زبان ترانه را به خوبی رعایت فرموده بودید لیکن به عنوان خواننده اثر در دو مورد چون نوشته کلمه که بر اساس لحن گویش روزمره است به نظر زیباتر می شد اگر به جای : « با نگات منو بلن کن » = « با نگات منو بغل کن » و به جای : « دومنم با اشک چشمام » = « دامنم با اشک چشمام » استفاده می فرمودید.
موفق باشید .
با احترام _ خودکار کم رنگ
sssssssssssss
سلام جناب خودکار کم رنگ
از حضور و اظهار محبت و ابراز نظرتان سپاسگزارم ، همان طور که می دانید شعر مربوط به سال 1367 است و جایی هم عرضه نشده تا نقدی بر آن نگاشته شود . نکاتی که به آن اشاره فرموده اید در نطر اول به جا و درست است و موسیقی شعر را به مراتب بهتر و دلپذیرتر می کند و اگر تصمیم به چاپ بگیرم یقینا" و دقیقا" رعایت می شود. اما با عرض پوزش کمی تردید هم وجود دارد ,
در مورد نکته ی اول " بلن " کن چطور می تواند وظیفه اش را با بغل کن عوض کند در حالی که منظور بلند کردن و روی چشم نشاندن است نه بغل کردن و در آغوش گرفتن
در مورد نکته ی دوم هم به نظر می رسد " دومنم " به زبان ترانه نزدیک تر باشد و موسیقی ملموس تری را هم ارائه بدهد تا دامنم .
خوشحال می شوم اگر نظرتان را بعد از خواندن این مطلب بدانم .
مریم روحانی
1390/11/30 در ساعت : 10:3:55
باباي عزيزم سلام

با يه جرعه از ترانه ت، دل آدم تازه مي شه
با طراوت نگاهت، شادي بي اندازه مي شه

بسيار زيبا بود و دلنشين
ارادتمنديم
امضاء : ما دو نفر
SSSSSSSSSSSS
درود بی پایان بر فرزند دلبندم و فرزند دلبندش که دو نفری به دفتر شعر بابا و بابا بزرگ قدم رنجه فرموده و بعد هم با قلم رنجه اسباب سر افرازی ما را فراهم نموده اند ، دست مریزاد و همیشه برقرار و مستدام در فضای شعر و شاعری باشید > منتظر حضورتان هستیم
یه فنجان ترانه این جا ، چش به راه ِ هر دوتونه
لحظه ها رو می شمارن ، هر چی داریم توی خونه
دوس داریم خیلی شما رو ، تو خودت اینو می دونی
دل ما تنگه براتون ، نخوچی که نمی دونه

سارا وفایی زاده
1390/11/29 در ساعت : 9:19:58
سلام استاد روحانی عزیز

مثل همیشه زیبا و دلنشین سرودید.

مانا باشید.
SSSSSSSSSSSSS
لطف دارید ، سپاس بسیار از مراحمتان
مصطفی ریواسی
1390/11/29 در ساعت : 16:17:38
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما استاد عزیز
لذت بردیم ، زیبا سرودید
فقط تو بیت زیر ربط بین گل ، جنگل و سبزه رو با آینه متوجه نشدم
اگه ممکنه واسه استفاده ی حقیر نحوه ارتباطشون رو بفرمایید
من که از بهار و جنگل ، گل و سبزه ای نداشتم
اگه یه آیینه داشتم ، تو رو توی اون می کاشتم
با سپاس فراوان ، بی ادبی تلقی نشه ، اهم منظور استفاده است .
ssssssssssssssssss
با سلام و عرض ارادت
از حضور صمیمانه حضرت عالی و اظهار محبت شاعرانه و زیبایتان سپاسگزارم
در موردی که اشاره فرموده اید و با توانایی شعری که در شما و شعر هایتان دیده ام ، دلم می خواهدو دوست دارم بیشتر نظر خودتان را بدانم که چه برداشتی از این عدم تناسب و یا شاید تناسب غیر محسوس دارید ، و اگر لازم آمد بنده هم توضیح عرض می کنم . برقرار باشید
جواد غلامرضایی
1390/11/29 در ساعت : 19:43:30
درود براستاد نجوازیبا ودلنشین است امو ختم
ssssssssssssss
سلام بر شما ، حضور سرشار از مهربانیتان را صمیمانه سپاس می گزارم
محمد علی هلال
1390/11/30 در ساعت : 7:58:38
سلام وعرض ادب . استاد کاشانی عزیز

همزبون کن منو با دل ، تا تو قصه هات بمونم

لذت بسیار از ترانه زیبایتان بردم عزیز دلم
sssssssssssssss
سلام بر جناب هلال بزرگوار ، حضور مهر آفرین و ابراز محبتتان را سپاس





اکبر نبوی
1390/11/28 در ساعت : 23:41:45
درود بر حضرت نجوای ارجمند
قربان طراوت بهاری دل تان. از 67 تا کنون، هم خودتان تازه اید و هم این ترانه ی نفیس. و سپاس که روح ما را هم تازه می کند و طراوت می بخشد این ترانه.
سرسبزی بهاری تان مستدام.
SSSSSSSSSSSSS
سلام جناب نبوی عزیز ، تازه بودن اصرار یست که ما خودمان داریم وگرنه این زندگی است که ما را بی رحمانه کهنه می کند و به قهقرای زوال می کشاند ،
دست مهربان و مهربانی هایتان درست ، مستدام و موفق باشید

رضا روستا
1390/11/29 در ساعت : 10:0:19
سلام و درود گرامی استاد
برقرار باشید

رضا
sssssssssssssss
سلام بر شما و محبت بسیارتان را سپاس
ناصر عرفانیان
1390/11/29 در ساعت : 17:22:41
باسلام وادب احترام جناب نجوای گرامی لذت بردیم از این ترانه عارفانه وزیبا دست مریزاد واحسنت
پاینده برقرار در پناه حق باشید
sssssssssssss
سلام و عرض ارادت جناب عرفانیان . حضور سرشار از صمیمیتتان را گرامی میدارم و از ابراز محبتتان سپاسگزارم
سید علمدار ابوطالبی نژاد
1390/11/30 در ساعت : 2:2:41
سلام استاد نجوای عزیز وارجمند
ازخوانش ترانه زیبا وشورانگیزتان لذت وافر بردم. دست مریزاد
سرفرازباشید
ssssssssssss
سلام بر جناب ابو طالبی نژاد عزیز ، محبت و عطر حضورتان را سپاس بسیار
مصطفی ریواسی
1390/11/30 در ساعت : 13:30:33
با عرض سلام و ادب مجدد خدمت شما استاد بزرگوار
ممنون از الطافتون به بنده و از نقدی که بر شعرم نموده بودید . استفاده کردیم
امیدوارم انشا الله با الطاف امثال شما اساتید بزرگوار بیش از پیش شاهد بروز فضای نقد در سایت باشیم
اما در مورد بیتی که امر فرموده بودید بیشتر نظرم رو عرض کنم ، اگر امر نکرده بودید بی ادبی نمیکردیم اما به رسم جمله ی "ادب در اطاعت است" مطالبی را عرض میکنم :
تا حدودی متوجه مطلبتان در آن بیت هستم و اینکه معشوق را به گلی تشبیه نموده اید که با وجود اینکه از انواع گل و سبزه های جنگلی نیست ولی برای شما جای همه ی آنها را پر کرده است .
ولی به نظر حقیر آینه با گل ، جنگل ، بهار و سبزه نمیتوان صنعت خوبی باشد و میتوان به جای آن از پروانه ، بلبل و ... استفاده نمود .
با عرض پوزش و تشکر مجدد .
ssssssssssssssssssss
سلام و سپاس بسیار از حضور مجدد و اظهار محبتتان جناب مصطفای عزیز و ارجمند
همانطور که شما بهتر از من واقفید آینه ای که معمولا در شعر از آن صحبت می شود آینه ی حقیقی یا فیزیکی که از شیشه ی جیوه اندود ساخته شده نیست بلکه آینه ی مجازی یا به اصطلاح تخیلی ست . نمونه ای از این آینه در ادبیات فارسی زیاد دیده اید مثل آیینه ی تاریخ ، آیینه ی زمان ، آیینه ی دشت ، آیینه ی عشق و ......معمولا وقتی در شعر به یک پدیده مجازی توجه می کنیم کاربرد نوع حقیقی آن را برایش قایل می شویم مثلا وقتی می گوییم مؤمن آیینه ی مؤمن است منظور این است که انسان مؤمن بازتاب خصوصیات انسان مؤمن دیگریست .
در این جا من آیینه ای مجازی را تصور کرده ام مثل آیینه ی بهار یا آیینه ی جنگل که بشود در آن تصویری زیبا از بهار یا جنگل را دید و از این فراتر رفته ام و به خودم اجازه داده ام که توی مورد نظر را در چنین آیینه ای بکارم یا قرار دهم . نکته ظریف کار در همین جاست که هر کس آیینه ای به دست آمرد خود را در آن می بیند ولی سعی من براین بوده که به جای تصویر خودم اورا در آینه ببینم یا به اصطلاح " همه او شوم " امید وارم با توضیحاتی که دادم هم به اندازه ی کافی انگیزه ی تصور تناسب در ذهن شما برای آیینه با سبزه ، گل ، و جنگل ایجاد شده باشد و هم شعر را پسندیده باشید . . شعری در ذهنم آمد نمی دانم از کیست ولی ظاهرا"
می گوید
(( شمع و گل و پروانه و بلبل همه جمعند / ای دوست بیا چاره ی تنهایی ما کن ))
آفتاب عزتتان تابان
بازدید امروز : 17,305 | بازدید دیروز : 32,276 | بازدید کل : 125,532,423
logo-samandehi