در جهان طرفی نمی بندد کسی با چاپلوسی
آدمی را خوار می سازد به دنیا چاپلوسی
بهر تعظیم شعایر خم شدن خوب است اما
کرنش نامرد مردم بد بود با چاپلوسی
هادم شخصیت است و عزت و آزاد مردی
دشمن حریت است و دین و تقوا چاپلوسی
از ترقی باز می ماند هر آنکو با تملق
کسب روزی می نماید می کند یا چاپلوسی
عین نادانی است بهر لقمه ای نان صبح تا شب
بی سبب منت کشیدن بی محابا چاپلوسی
می کند آیینه ی شفاف دلها را مکدر
باز می دارد ز حق گفتن زبان ها چاپلوسی
سد راه پیشرفت آدمی در کسب دانش
هست حتی ای خردمندان دانا چاپلوسی
هیچ «جمع»ی نیست مستظهربه«تقسیم»عدالت
تا نمی گردد به «ضرب»فکر «منها» چاپلوسی
رنگ آسایش نخواهد دید و آرامش نیابد
آن که پا تا سر فریب است و سراپا چاپلوسی
در اداراتی که حاکم بر ضوابط شد روابط
رنگ می بازد شرافت گردد احیا چاپلوسی
هیچ قانونی نخواهد بود پا بر جا و محکم
در جماعات بشر تا هست بر جا چاپلوسی
مرد دنیادار بی رحم و مروت می پسندد
از فقیر بینوا البته تنها چاپلوسی
ناتوان باش و تهیدست و یقه چرکین و مفلس
لحظه ای اما مکن نزد توانا چاپلوسی
در تنور آتش ار افتد همه جایش بسوزد
بر نمی تابد جناب «شاطر» ما چاپلوسی.