( رنگ عشق )
بـا تـو دل قصـد سفـر دارد نمـي دانـم چـرا
عشق ، با بال تو پـر دارد نمـي دانـم چـرا
آن چـه دل را مـي کشانـد تا نهـانستـان عشق
از شب ِ چشمت اثـر دارد نـمـي دانـم چـرا
مـن بـه رنـگ یار , دل بستـم ولـي دلدار من
دم به دم رنـگي دگـر دارد نـمـي دانـم چـرا
مـی نـهــد آیـیـنـه را در پیش چشم دشمـنـان
دوست بـا دشمـن نظـر دارد نمی دانـم چـرا
چرخ گردون کوچ را با بی هنـرهـا مي چمد
چـون خصـومت بـا هنـردارد نـمي دانـم چرا
چنگ بـايـد با حـرارت زد كـه شور آيد پديد
آتـش از آتـش خبـر دارد نـمـي دانـم چـرا
دل به هر ابـری که می بنـدم پی باران شدن
آفـتـابـی زیـر ِ سـر دارد نـمـی دانـم چـرا
بـا تمـام ديـدني هايـي كه در شهـر شمـاست
دیده ام چشمي بـه در دارد نـمي دانـم چـرا
ايـن همـه فـريـادرا نشنـيده مـي گـيـرنـد بـاز
گیتی ِ مـا گـوش ِ كر دارد نمي دانـم چـرا
هـركـه هـذيـانـي به لب آ ورد از نـجواي دل
ادعـاي شـعـر ِ تـر دارد نـمـي دانـم چـرا
محمد روحانی ( نجوا کاشانی )