در عهد ما کسانی پیوسته سود دارند
کز هر طرف وزد باد نقش و نمود دارند
راه ترقی ما سد کرده اند اما
تا آسمان هفتم میل صعود دارند
قایم به ذات خویشند گویی نعوذبالله
دعوی حکمرانی بر هست و بود دارند
بی اعتنا به قانون سازند حزب و کانون
هر چند بی وجودند اما وجود دارند
گاه قیام مردم کردند قبله را گم
اکنون به حوزه ی قم قصد قعود دارند
از بهر «کار واجب» با جیره و مواجب
بر درگه اجانب سر بر سجود دارند
اسلام را زمانی با صاد می نوشتند
در «مغنی» و «مطول» اکنون ورود دارند
بر ما نمی پسندند چیزی ز مال دنیا
بر رغم ادعاشان طبعی حسود دارند
از ما دریغ کردند یک جرعه دوغ اما
پنهان به ساغر خود «شرب الیهود»دارند
روشن نشد تنوری زینان به نار و نوری
این کله گنده ها نیز چون کنده دود دارند
یکراست می نشینند بر گردن پیاده
گاه ار ز اسب قدرت قصد فرود دارند
«شاطر»از این جماعت هرگز مکن حمایت
زیرا که حال و روزی چون قوم هود دارند.