(1)
غزل نور بخوانید به نام گل سرخ
که رسید از طرف باغ پیام گل سرخ
ساکنان حرم عشق به ترحیب بهار
شبنم فتح بنوشید ز جام گل سرخ
سحر از ناصیه ی روشن خورشید چکید
قطره های عرق نور به کام گل سرخ
هله خیزید که از جلوه ی محتوم نسیم
گل کند در همه ی شهر کلام گل سرخ
ما به خوابیم و نداریم خبر کز دل شب
مژده دادند ز آغاز قیام گل سرخ
به نماز سحر عشق همه بلبلکان
اقتدا کرده ز ایمان به امام گل سرخ
در سحر خیز که همراه سحرخیزانست
غزل شبنم رخشان و سلام گل سرخ.
(2)
مژده این بود ز خورشید بهار گل سرخ
می رسد قافله ی مشک تبار گل سرخ
خانه ی دل ز غبار شب حرمان بزدای
که فلق هدیه ی پاکی است ز یار گل سرخ
دیشب از غنچه شنیدم که به هنگام سحر
سفر آغاز کند یکه سوار گل سرخ
شهر من رشک بهار است ز انفاس نسیم
این دیاری است که نامند دیار گل سرخ
هر شهیدی گل سرخی است که افتاده به خاک
با گل اشک بشویید مزار گل سرخ
غزل فتح بیارید ز گنجینه ی طبع
تا بسازیم سحرگاه نثار گل سرخ.