ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



ضریح سیم خاردار.


 



تکه ای از خاطراتم روی سیم خاردار



مانده در پیچ و خم گیسوی سیم خاردار



یاد شبهایی که تا صبح سحر بیدار ماند



چشم من در حسرت آن سوی سیم خاردار



پیکری کوچک به رنگ لاله اما لِه شده



طرح یک دریادلی بر روی سیم خاردار



منتظر در پشت سنگر تا که شاید لحظه ای



دست من گیرد ضریح توی سیم خاردار



چشم دشمن در پی یک اتفاق دیگری است



چشم من اما فقط، سوسوی سیم خاردار



ناگهان ابری فرود آمد به پابوس شهید



سایه افتاد از قفا بر کوی سیم خاردار



دست من با التماس از قبضه ی سرنیزه خواست



تا شکافد معبر از بازوی سیم خاردار



 اشک شوق وصل جانان، از نگاهم زود جست



تا رساند خویش بر  ابروی سیم خاردار



قفل زندان باز شد ، دستم به معشوقم رسید



باز شد راهی بر آن آهوی سیم خاردار



عطر تی روزش تمام سیمها را پر نمود



دوست دارم از همان شب، بوی سیم خاردار


کلمات کلیدی این مطلب :  ضریح ، سیم ، خاردار. ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/11/18 در ساعت : 14:15:42   |  تعداد مشاهده این شعر :  987


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمد تقی قشقایی
1390/11/18 در ساعت : 20:56:40
سلام
لذت بردم از این شعر.
//////////////////
خوشحال شدم از حضورتان و بهره مند از نفیسه مبارک.
حمیدرضا اقبالدوست
1390/11/19 در ساعت : 12:7:9
پاینده باشید جناب دلخوش شعرزیبایتان چسبید تصاویر و طنز خوبتان همچنین / شاد باشید
/////////////
ممنونم از اقبالدوست گرامی. این همه به لطف شماست ورنه ما را رخصت گلها کجاست.
م. روحانی (نجوا کاشانی)
1390/11/19 در ساعت : 6:51:48
سلام و عرض ارادت بلیغ
سیم خاردار به این خوش بویی ندیده بودم ، زیبا و دلنشین بود ، دستتان درست
//////////////
استاد چه به موقع آمدید. ویتامین نجوائیم کم شده بود.
معصومه عرفانی (عرفان)
1390/11/19 در ساعت : 15:23:6
سلام استاد دلخوش بسیار زیبا سرودید در پناه حق باشید استاد
//////////////
ممنون خواهر عزیز.پاینده باشید.
وحید ضیائی
1390/11/19 در ساعت : 0:19:20
سلام / ظرفیتهای قالب و محتوا یکسان نبودند . قافیه ها از ردیف ها می رمیدند گاهی . روایت از شعار فاصله نگرفته بود . ممنون
//////////////
ممنون از راهنمایتان. کاش می شد بصورت مصداقی و برای تقریب ذهنی من مثالی هم می زدید تا بهتر بتوانم در پی اصلاحش بر آیم. باز هم تشکر.
مجتبی اصغری فرزقی
1390/11/19 در ساعت : 12:32:24
شعر زيبايي بود



ممنون از حضور شما در دفتر شعرم


موفق باشيد بزرگوار
//////////////
از شهرهایتان بی اغراق لذت می برم. منتم گذاشتید با این آمدنتان.
محمد توحیدی چافی
1390/11/18 در ساعت : 16:16:36
روايت غريب و تكان دهنده اي بود تصوير آن جلوي چشمان من است
//////////////
همینطور است عزیز. ممنون از همدردیت.
محمد علی هلال
1390/11/19 در ساعت : 6:55:25
سلام عرض ادب

دست مریزاد استاد دلخوش

خاطرات برای این حقیر هم تازه شد چه حال و هوایی...
سربلند زی
///////////////
این هم از اون شگردهای منه که گاهی یک کارهایی می کنم که بروبچه های اون موقع ها یک الله بگند. اون موقع ها هیچ کس تو حضور غیاب نمی گفت ((من)) ، همه می گفتند((الله)).
بازدید امروز : 3,007 | بازدید دیروز : 10,800 | بازدید کل : 123,823,811
logo-samandehi