ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



بیداری فکری در شعر دوران شوروی تاجیک

            سال های 1960-1990 میلادی را می توان در ادبیات تاجیک دوره تحرکات جدید، ظهور اندیشه های تازه و مرحله بازگشت به اصالت خویش نامید. بدون شک احساسات و عواطف انسانی را که بیشتر در آینه ادبیات تجلی پیدا می کند، نمی توان به مرحله های خاصی تقسیم بندی کرد زیرا احساسات و عواطف امر خصوصی بوده جزء جداناپذیر وجود انسان هستند. بنابرین مرحله بندی ما بر اساس تجسم این گونه اندیشه ها و تاثیرگزاری آنها در میان جامعه صورت گرفته است. یعنی بغض و آرمان همیشه در سینه افراد خداگاه بطور پنهانی غلیان می کنند و تنها در نتیجه یگان تحول غیر منتظره سیاسی و اجتماعی منفجر می شوند. از این رو، جنبش ذهنی و بیداری فکری که در ادبیات این دوره رخ داد پیامد یک دیگرگونی سیاسی و اجتماعی در جامعه شوروی بود.

اکثر محققان ادبیات محکومیت کیش شخصیت پرستی استالینی  در شوروی را آغاز تحول جدید در ادبیات ارزیابی کرده اند. پرفسور رحیم مسلمانیان قبادیانی در این زمینه می نوسد: « در پایان دهه پنجم قرن 20(1959) نِکیتا خروشچیف رهبر وقت حزب کمونیست و حکومت اتحاد جماهیر شوروی در بیستمین کنگره حزب کمونیست با انتقاد از شخصیت پرستی استالین ناخوداگاه پرده از اسرار دیکتاتوری نظام شوروی برداشت و به دنبال این اقدام سیاسی، اهل ادب و هنر آزادی نسبی بدست آوردند و سخنوران تاجیک هم توانیستند دریچه به سوی ادب و فرهنگ ایران و افغانستان باز کنند.»[1]

     ارژ بیچکا- ادبیات شناس چک نیز همین حادثه سیاسی را آغاز تحول تازه در ادبیات شوروی  از جمله ادبیات تاجیک می داند. او در این باره می گوید:« آشکار شدن کیش شخصیت و بی قانونی های دوران دیکتاتوری استالینی از سال ها شصتم بر ادبیات اتحاد شوروی و همچنین ادبیات تاجیک بی تأثیر نبود. این امر در آغاز به نوعی مداراگری راه برد که البته در زمان های بعد تضعیف گردید.»[2]

      البته، محکوم کردن کیش استالینیسم هرگز به معنی تغیر موضع دستگاه ایدیولوژی شوروی نسبت به ادبیات و فرهنگ نبود بلکه بر خلاف انتظار و تصور روشنفکران نظارت از بالای ادبیات همچنان با شدت خود ادامه داشت. اما به هر حال حادثه مذکور تأثیر غیرمستقیم خودرا در بخش ادبیات گذاشت.  در حقیقت، محکومیت کیش استالینی یک نوع تصفیه حساب سیاسی در داخل حزب کمونیست شوروی بود، نه تغیر موضع در ایدولوژی حاکم بر این جامعه. برعکس از نظر ایدئولوژی نظارت و سانسور در بخش ادبیات شدید تر شد. بقول ارژ بیچکا« به ادبیات همچنان گزشته چون اهرام ایدیولوژی نگرسته می شد»[3]

با این وجود، بر اثر این تحول سیاسی ادیبان نیز با روش های مختلف و توجیه اهداف خود نظرات تازه ی را وارد عرصه ادبیات کردند. در این زمینه کیت هچینسکی می نویسد: « مرگ استالین و روند استالین زدای نوسندگان تاجیک را ترغیب کرد که تنوعی در زمینه موضوعی به وجود آورند وبیشتر به اشکال و تکنیک های هنری بپردازند گرچه حزب همچنان به آنها یادآور می شد که آنان همواره باید در صف مقدم تلاش در راه پیروزی کمونیسم انجام وظیفه کنند. در اواخر دهه 1950 و اوایل دهه 1960 که دست نوسندگان تاجیک در خلاقیت های هنری اندکی باز گزاشته شده بود، آثار مطبوع بسیاری عرضه شد.»[4]

شاید در هیج دور و زمانی فرهنگ و زبان فارسی تاجیکی این قدر در معرض رکود و نابودی قرار نگرفته بود. در این دوره حتی علما، شعرا و کلا روشنفکران تاجیک در جمع خانواده های خود به زبان روسی حرف می زدند و این امر را برای خود یک نوع پرستیژ اجتماعی می دانستند. پرفسور ارژی بیچکا محقق ادبیات تاجیک در اروپا که سال 1958 برای شرکت در جشن 1100 سالگی استاد رودکی به تاجیکستان سفر کرده بود ضمن یک مصاحبه ی از وضع فرهنگ و زبان تاجیکی و فرهنگیان تاجیک اظهار تعجب و تعصف کرده است. او در کتاب " ادبیات فارسی در تاجیکستان" در باره سیاست فرهنگی دولت شوروی در برابر اقوام و ملیت های تابع این امپراتوری نوشته است: « بر خلاف آنچه که رسما اعلام می کرد کوشش بر آن بود که زبان روسی تنها زبان همگانی شود و زبان های بومی تنها وسیله ی برای تفهیم و تفاهم در محیط خانواده به کار رود. نظارگر خارجی پس از اقامت کوتاه در تاجیکستان متوجه این تناقض نظر و عمل می شد. کتاب های مهمی در رشته زبان شناسی تاجیک نوشته می شد و از دیگر سو مردم تاجیکستان به تکلم روسی رو می آوردند و نه تنها کلمات زبان روسی را به زبان خود راه می دادند بلکه حتی عبارت های کامل آن زبان را جایگزین نوع تاجیکی می کردند. چه بسی فرزندان متصدیان برجسته فرهنگی بودند که زبان مادری خود را به درستی نمی دانستند ! »[5]

      آکادمسین محمدجان شکوری بخارای نیز در این زمینه می نوسد:« سیاست ملی استعمارگران مسکو نیز به رشد زبان تاجیکی ضرر آورد. در زمان شوروی زبان تاجیکی از معاملات رسمی تماما بیرون ماند. در شهر دوشنبه همین که از خانه برامدیم زبان تاجیکی دیگر به کار نمی آمد. زبان تاجیکی در معاملات رسمی استفاده نمی شد. عقیده ی پیدا شد که گویا آموزش زبان مادری به آموزش علم زمان و زبان های دیگر خلل می رساند. می گفتند که چون در کشور شوروی آثار علمی در همه رشته ها به زبان روسی به وجود می آیند دانستن زبان روسی کفایه است. و اگر روسی را نغز آموختن لازم باشد خود را  از نفوظ زبان مادری بیرون باید کشید تا به آموختن زبان روسی خلل نرساند. این البته فکر باطل بود.»[6]

      در این دوره سیاست خزب کمونیست تحت شعار "انقلاب مدنی" با هدف ساختن انسان نو در حال اجرا شدن بود. در واقع، انگیزه و هدف انقلاب مدنی مورد نظر کمونیست ها ادغام فرهنگ و ارزش های دیگر ملیت های شوروی با فرهنگ روسی از طریق تبلیغ برتری فرهنگ حاکم در آن جامعه بود. « رژیمی که موجودیت خود را از دست داد بر آن بود که یک " ملت واحد شوروی" و یک " انسان واحد شوروی" بپروراند.»[7]

      محض در همین دوره اصفبار نسل جوانی وارد عرصه ادبیات می شود و از وضعیت بسیار بد فرهنگ و ربان تاجیکی بانگ خطر می زند. به نظر اکثر محققان ادبیات مومن قناعت و بعدا بازار صابر و لایق شیرعلی اولین افرادی بودند که در پیکر راکد شعر تاجیک جان تازه دمیدند و تغیر و تحول جدید ایجاد کردند. آکادمسین محمدجان شکوری بخارای در این باره می نوسد:« پس از مرگ استالین 1959 و انجمن بیستم خزب کمونیست (1956 ) در سیاست شوروی اندک نرمی پیدا شد. در ادبیات تمام جماهیر شوروی  و نیز تاجیکستان جوانانی کوشا و بلندهمت شروع به فعالیت نمودند و کوشیدند به اصالت پیشین شعر دست یابند. از دهه های شصت و هفتاد صده بیست بویژه جستار های ایجادکارانه مومن قناعت، لایق شیرعلی، بازار صابر و بعد ها گلرخسار صفی، گلنظر کلدی، اسکر حکیم و چند ی دیگر بسیار پر ثمر ادامه داشد. اندیشه کلیشه ی دهه های شصت و هفتاد مانعی برای پیشرفت بود ولی با این همه شعر جوانان در این دوره به پایه های بلند رسید. اندیشه ملی باز به شعر راه یافت، به جای اصل " ستایش و نکوهش" که تصویری به رنگ های سفید و سیاه بیشتر نداشت اندیشه گسترده روا گردید. بازتاب سلسله اندیشه های پراحساس تضاد تاریخ و روزگار و هستی انسان، شعر را رنگی فلسفی داد.»[8]

    این نکته بسیار مهم است که جنبش بیداری و خشم فروکشیده ملت تاجیک با مسئله زبان آغاز شد. «... به وجود آمدن اندک فضای آزاد در دهه شصت، شاعران تاجیک را بیدار کرد تا در جستجوی گم گشته های خویش به تقلا شوند. یکی از این گم گشته ها زبان فارسی است که برای ایرانی تباران فرارودان عزیز تر از این چیزی نبوده است.»[9]همان زبان شیرین و بزرگی که در نتیجه سیاست خصمانه و طراحی شده ی دولت شوروی در حال نابودی قرار گرفت، زبانی که از ریشه بریده شد و پایه آن را زبان کوچه و بازار قرار دادند و بعدا آن را با اصطلاح "زبان ادبی حاضره تاجیک" و زبانی مستقل و مجزا از زبان فارسی- دری معرفی کردند. مومن قناعت نیز بر علیه همین سیاست هدفمند و با اشاره به افراد خودباخته ی که فارسی دری و تاجیکی را سه زبان کاملا مستقل و جداگانه تبلیغ می کردند و با این نیرنگ بازی این زبان بزرگ را در معرض نابودی قرار داده بودند، در شعر "به هواداران زبان تاجیکی" (1962 ) چنین پاسخ داد:

 

فارسی گوی دری گوی ورا

هر چه می گوی بگو

لفظ خوب دلبری گوی ورا

هر چه می گوی بگو

 

بهر من تنها زبان مادری است

همچو شیر مادر است

بهر او تشبیه دیگر نیست نیست

چنکه مهر مادر است! [10]

 

    بازار صابر هم اعتراض خود را علیه وضع موجود با موضوع زبان شروع می کند. شعر "زبان مادری"  بازار در حقیقت روایت  دردناک تاریخ ملت تاجیک در آسیای میانه بود. پاره ی از این شعر را با هم می خوانیم:

 

هرچه او از مال دنیا داشت داد

خطه بلخ و بخارا داشت داد

سنت والا و دیوان داشت داد

تخت سامان داشت داد !

 

دشمن دانش گدایش دانش سینا گرفت

دشمن بی سنتش دیوان مولانا گرفت

دشمن صنعت فروشش صنعت بهزاد برد

دشمن بی خانه اش در خانه او جا گرفت

 

در حد و سرحد شناسی جهان

سرحد تاجیک زبان تاجیک است

تا زبان دارد وطندار است او

تا زباندار است بسیار است او. [11]

 

    نکته مشترک در این گونه اشعار این است که از دست دادن زبان سخت ترین مصیبت برای یک ملت است. تاجیکان در طول تاریخ نعمت های فراوانی را از دست داده اند اما با حفظ فرهنگ و زبان گرانمایه خویش مصیبت از دست دادن سرزمین و دولت خود را تحمل کردند، حالا بر اثر سیاست های دولت شوروی باارزش ترین نعمت هستی تاجیکان یعنی زبان مادریشان در حال نابودی قرار گرفته بود. لایق شیرعلی در شعر " زبان گم کرده" تبعات همین مصیبت را می خواهد به گوش افراد جامعه برساند:

 

هر که دارد در جهان گم کرده ای

در زمین و در زمان گم کرده ای

این نشان گم کرده ای و دیگری

خویشتن را بی نشان گم کرده ای

 

از تمام این و آن گم کردگان

زیشترو تر نیست در روی جهان

زانکه گم کرده زبان مادری

حرف گوید با تو با چندین زبان

 

باک نی گر داوری گم کرده است

یا امید سروری گم کرده است

زهر بادا شیر مادر بر کسی

کو زبان مادری گم کرده است...[12]

 

در این شعر تمام ابعاد مصیبت از دست دادن زبان ملی با احساس بلند و اضطراب تکان دهنده توسط شاعر به تصویر کشیده شده است. خطر از دست دادن زبان تنها عنصور تایید کننده اصالت شخصی و حیثیت ملی، شاعران آگاه تاجیک را به تشویش آورده بود. از این رو جنبش بیداری دور محور زبان و فرهنگ ملی شکل گرفت. بانوی شعر تاجیک گلرخسار نیز در این زمینه می گوید:

 

ای زبان جاودان رودکی

سنت و مهر و سنان رودکی

از دهان واژگان افتاده ی

در زمان صد زبان رودکی

 

خاک بازی آسمانت داد نیست

پیکر بی روح جانت داد نیست

ای مقام دولت سامانیان

کیست آنی که مقامت داد، نیست

 

ای زبان قدسیان اندر زمین

معبد و محراب و دین من توی

انقلاب اول از بهر که بود

انقلاب آخرین من توی ! [13]

 

     گفتنی است تا سال 1989 به غیر از حزب کمونیست احزاب و سازمان های دیگری حق موجودیت نداشتند که از فرهنگ و ارزش های ملی خود دفاع کنند. این نقش را در آن روزگار همین چند شاعر بیدار افا کردند و تاجیکان قبل از فروپاشی شوروی در سال 1989 با راهندازی یک جنبش خودجوش و مردمی حکومت وقت کمونیستی را وادار کردند که زبان مادری آنهارا به عنوان زبان دولتی اعتراف کند و اولین قانون زبان فارسی-تاجیکی در همین سال به تصویب رسید. مردم مشتاقانه با تشکیل کلاس های رسمی و خصوصی به آموزش خط نیاگان پرداختند اما جنگ تحمیلی یا خود داخلی سال های 1992-1997 این روند را دوباره متوقف کرد. بعد از این حادثه، دشمنی با زبان فارسی-تاجیکی به پاین نرسید. برخی کمونیست های مغریض بعد از پیروزی جبهه خلق که جانبدار برقراری حکومت شوروی بودند، دوباره علیه زبان فارسی اقدام کردند. « 20 ژوءن 1994 در اجلاسیه شورای عالی جمهوری تاجیکستان لایحه قانون اساسی بررسی شد. یکی از بند های قانون اساسی این بود: زبان دولتی جمهوری تاجیکستان زبان تاجیکی-فارسی می باشد. شهرت سلطان اف نماینده یک ولایت بزرگ کشور پیشنهاد کرد که از بند قانون اساسی کلمه "فارسی" حذف شود. سلطاناف برای این پیشنهاد خود چنین دلیل آورد که ما تاجیکیم نه ایرانی و زبان ما تاجیکی است نه فارسی. وی که به زبان روسی سخنرانی می کرد گفت: من فخر می کنم که تاجیک هستم و ما ملت و زبان خود را باید مایه افتخار بدانیم. با تعصف کامل پارلمان وقت تاجیکستان با دسیسه کمونیست ها و دشمنان زبان فارسی آن روز تصمیم گرفت که واژه "فارسی" از ترکیب نام زبان ملی حذف شود.»[14]

موضوع دیگری که شاعران آگاه این دوره به آن پاسخ دادند حمایت از حیثیت، هویت و گزشته پرافتخار خویش می باشد. طور معلوم یکی از سیاست های زیشت دوران شوروی که با هدف هویت زدای اقوام دیگر صورت می گرفت انکار تاریخ گزشته و بدنام کردن سابقه فرهنگی و اجتمای آنان به شمار می رفت. پروفسور قبادیانی در این زمینه می نوسد: « استاد قناعت از جمله نخستین ها بود که از شرافت و فضیلت های فرهنگ ملی قوم خویش حقیقتی را اشاره کرده است. چنانچه او در شعر " دوام نیک راهت را" (1966 ) به شاعر شهیر روس ولادیمیر لوگوفسکی که به تاجیکان با نظر حقارت نگاه کرده است، ضمنا طنزی مناسب می زند. »[15]

مومن قناعت در پاسخ به تحقیر و بی ادبی این شاعر روس نسبت به تاریخ و فرهنگ  غنی تاجیکان می نوسد:

 

دمی که رزم گاه بی شکست رستم داستان،

به چنگ بیک ها افتاد از چنگ زبردستان

 

دمی که بزم گاه ابن سینا، رودکی، خیام

بشد جولانگه دزدان

بشد بازیچه ایام.

 

به این جا آمده پای پیاده مثل یک سرباز

به قلب شاعر و با حجت رهساز

 

تو دید وخش را تنها

میان کوه در غوغا،

ندیده در بثات او دل دریای حافظ را

 

چو شاعر یاد ناوردی مکان رزم رستم را،

ندیدی دوره گردان جام سه صد پاره جم را.

 

عجم را دیده و صوت عجم را لیک نشنیدی

دم پیری بزرگان را تو خوار و بی نوا دیدی ؟

 

اگر در خانه تاجیک تمام چیز ناچیز بود

به هر گهواره حافظ بود یا دیوان حافظ بود.

 

ولی عاشق نگشتی

راه بردی، داستان گفتی

به هر صورت سخن از درد و درمان زمان بردی.

 

دعای نیک روحت را

دوام نیک راهت را ! [16]

 

مومن قناعت در همان ایام اوج تنتنه سوسیالیسم ضمن یادآوری گزشته پرافتخار ملت خویش به این شاعر روس، همچنین بطور بسیار معنادار غاصبان و استلاگران سرزمین خود را "دزد" می خواند و برای این شاعر راهساز روس اظهار تعصف می کند که با وجود حضور فزیکی در این سرزمین ادب پرور از گنجینه معنوی تاجیکان بی خبر و بی بهره مانده است.

      در آن روز گاری که دستگاه ایدیولوژی دولت شوروی فعالیت ادبی نوسندگان را شدیدا زیر نظر داشت یکی از شیوه های شاعران آگاه تاجیک در راه روشنگری و اعاده حیثیت ملت خود رجوع به گزشته دور تاریخی ملت در لباس تمثیل و کنایه بود. این گونه اشعار برای ایجاد خودباوری و رشد خودشناسی نسل جوان تاجیکستان بسیار با اهمیت بود. آنها از این طریق به دفاع از تاریخ و فرهنگ درخشان ملت خود برخواستند.

لایق شیرعلی نیز در راه بیداری ملی تاجیکان خدمت ارزنده و بی سابقه ی انجام داده است. وی با نوشتن شعر های " خاک وطن"، " افتخار و اعتراض" ، " آل سامان" ، " پنچه های باربد"، " بعد از هزار سال" ، " عزرلنگ" ، " عرب گوند سینا را گروهی" ، " زبان گم کرده" ، " واپسین نفس خیام" و سلسله اشعار " الحام از شاهنامه" یکی از معثیر ترین شاعران جنبش بیداری نیمه دوم قرن بیستم محسوب می شود.

     در میان موضوعات تاریخی شاعران این دوران از همه بیشتر به موضوع بخارا اولین پایتخت دولت متمرکز تاجیکان و خواستگاه اصلی تاریخ و تمدن ملت رجوع کرده اند که آن هم بر اثر سیاست های مغرضانه دولت شوروی از دست تاجیکان بیرون رفت. خیال بخارا مثل یک روح سرگردانیست که همیشه خاطر شاعران تاجیک را آزرده نگاه می دارد. بخارا در خواب و بیداری در خیال مردم آگاه تاجیک همیشه جلوه گر است. گلرخسار می گوید:

 

شَوَم بیدار از خواب بخارا

به دستم نیم دامان بخارا

خدایا ! شاعر شوریده روحی

ز خاک و درد و درمان بخارا

زرفشان در بخارا گر بمیرد

بمیرم من ز هجران بخارا ! [17]

 

    پاسخ دادن به ادعا های بیگانگان برای از خود کردن مشاهیر بزرگ و انکار فرهنگ و تمدن تاجیکان از موضوعات دیگر  داغ در آثار شاعران این دوره محسوب می شود. در این زمینه نیز تاجیکان از سوی بولشویک ها و پان ترکیست ها ضربه جانکاهی خورده اند. از این رو بازار  صابر در شعر " تیغ سینا" همین موضوع را مطرح می کند:

 

این و آنی هر کجا دعوای سینا می کنند

تا به بام شحرت عالم گزارد نردبان

لیک سینا آن قدر این بام را برداشت است

آین و آن کی می تواند نردبان ماند به آن ؟

 

قصه مرغ سمندر پیش من افسانه نیست

سرگزشت مردم پیچیده فریاد من است

آنکه عمری مرده- مرده زندگی کرد و نمرد

سوختن ناسوختن ایجاد اجداد من است [18]

 

همچنین در اشعار شاعران این دوره به برخی ویژگی های خاص ملی مانند سادگی، خوشباوری، مهمان نوازی، صداقت و احساس بشردوستانه مردم تاجیک که مورد سوءاستفاده بیگانگان تمع کار قرار گرفته اند، مطرح و مزمت نیز شده اند. لایق این موضوع را در شعر " ای درخت بی زبان" بسیار رمزی و جالب بیان کرده است:

 

خود تبر را دسته بدهی

تا ببرد ریشه ات را

می برندت

می برندت

این چه سودا ؟

این چه دنیا ؟

 

از تو می سازند چوب دار ها

از تو می سازند چوب گور ها

ای درخت بی زبان !

برگ ها آیا زبانت نیستند ؟ [19]

 

بازار صابر نیز در شعر " من خودم را کشته- کشته" به همین معنی اشاره می کند:

 

بامیان را ساختم من

بامیان را سوختم من

کافیان پرداختم من

کافیان را باختم من

 

تخت دارا در ره من بود من کردم خرابش،

گنج قارون در کف من بود من دادم به بادش

کاه باد آورده و خاک سیه کردم حسابش.

 

داد از من، داد از من،

العمان فریاد از من

 

بوعلی را از بخارای شریف من کرده بیرون

ترمیزی را من فکندم دوش بر دریای جیهون

بر حدر خون نظام الملک را من ریختم

بلکه خون ملک را من ریختم. [20]

 

    ویژگی ممتاز شاعران اثرگزار در جنبش بیداری فکری از شاعران دهه های 30-60 قرن بیست مضمون و محتوا و دید تازه ی آنان به مسائل پیرامون خود است. اگر در سی سال گزشته شاعر و شعر دست و پابسته در جهت عملی شدن اهداف ایدیولوژی حزب کمونیست خدمت صادقانه انجام می داد، پس از دهه شصت شاعران به خوداگاهی تازه ی دست یافتند و با روش های مختلف به تبلیغ آرمان و ارزش های پایمال شده ی ملی می پرداختند. به گفته پرفسور رحیم مسلمانیان قبادیانی تنها در اواخز دهه پنجاه میلادی شاعران تاجیک از تحقیر گزشته تاریخی خود و حقیر و ناچیز شمردن ارزش های قبل از انقلاب اکتبر کم-کم دست کشیدند. از نظر کیفیت هنری شعر نیمه دوم قرن بیستم با نیمه اول آن چندان تفاوت ندارد. تفاوت جدی بیشتر در مضمون و محتوای اشعار است تا در شکل و غناوت هنری. انتخاب قالب و شکل در ادبیات شوروی تاجیک بیشتر جنبه سلیقه ای دارد، زیرا ملاک ارزیابی شعر در این دوران مضمون شعر و میزان مطابقت آن با ایدیولوژی حاکم بر جامعه بود. سیاستزدگی، عامیانه و شعاری بودن اشعار در آثار نیمه دوم قرن بیست تاجیک همچنان باقی می ماند. اما در شعر های سیاسی و شعاری نیمه دوم قرن بیست هدفمند بودن و پدیده بازگشت به اصالت خویش مشاهده می شود.

موجب مهرداد- محقیق ادبیات معاصر تاجیکستان در افغانستان پس از مطالعه و بررسی این اشعار این گونه نتیجه گیری کزده است: « کسانی که هویت فرهنگی شان با نفی و ستیز رو به رو شده باشد یا هر گاه به اجبار از موطن و زادگاه شان کوچانده شده باشند، بزرگترین دغدغه شان باز یافتن این هویت است. هویتی که انسان در آن وجود خودرا معنا می بخشد و در فقدان آن خلای عظیم و جبران ناپذیری روح و روان جمعی اش را پیوسته معذب می دارد. شعر تاجیک بر این پایه شعر سیاسی است و مشحون از دغدغه های ملی- تاریخی. شاعر تاجیک آن گاهی که از درد های تاریخی اش می گوید، زبان را بی مهابا به کار می برد و بیم آن ندارد که این شعر از بار هنری و انچه که به آن بهای هنری می بخشد، در بسا موارد تهی می شود. شعر تاجیک شعری حسی است، شعری که طبیعت وطن، وطن فرهنگی- تاریخی، با نوستالوژی و پرخاش و شکوه می آمیزد و پیکره شعر تاجیک را می سازد.» [21]

   یکی از پدیده های اثرگزار در روند تغیر و تحول تازه در ادبیات نیمه دوم قرن بیست، اعزام گروهی از اهل ادب و هنر تاجیک به حیث مترجم همراه با دیگر متخصصان شوروی به افغانستان می باشد. طی این سفرها بسیاری از مترجمان تاجیک که خود شاعر یا نوسنده و روزنامنگار بودند برای اولین بار از نزدیک به منابع ادبی و هنری همزبانان خود دسترسی پیدا کردند. این فرصت مغتنم دوباره علایق، احساسات و گزایش آنان را به گزشته خویش بیدار کرد و طبعا دیدگاه آنها نیز در مورد بسیاری از مسائل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعه خود دیگرگون شد. « از دهه ششم میلادی گروهی از اهل قلم تاجیک به عنوان مترجم روسی به افغانستان رفتند و در ضمن با محیط ادبی افغانستان همچنین غیرمستقیم با محیط ادبی ایران نیز آشنا شدند و در بازگشت آثار ادبی این کشور هارا با خود به تاجیکستان آوردند.» [22]

     این حادثه بی تاثیر نماند و آهسته آهسته شاعران و نوسندگان تاجیک نیز برخی نواوری در سبک و محتوای آثار خود وارد کردند.

     چون ادبیات و فرهنگ شوروی تاجیک بزرگترین ضربه را از ناحیه تغیر اجباری خط و همچنین بی هویت ساختن زبان خورده بود، این گروه مترجمان آگاه توجه ویژه خود را برای اصلاح همان اشتباه تاریخی مبذول کردند. این بود که مسئله زبان مادری یا خود ملی در صدر موضوعات آثار این دسته از روشنفکران تاجیک قرار می گیرد.

    سیاست تبعیض و تحقیر فرهنگ و ادب خورده ملیت ها توسط دستگاه تفتیش عقاید همچنان با قدرت تمام تا سال 1985 میلادی در شوروی ادامه داشت. در این سال با علام سیاست "بازسازی و آشکاربیانی" توسط میخائل گوربچ یف- اولین و آخرین ریئس جمهور اتحاد جماهیر شوروی تغیرات کلی در سیاست داخلی این دولت به وجود آمد. این تغیرات زمینه تحول تازه در بخش های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را نیز به همراه داشت.

     به این ترتیب سیاست بازسازی و آشکاربیانی گوربچیف زولانه های هفتاد سال اسارت اندیشه و وجدان را پاره کرد و ملیت های اسیر نفس آسوده کشیدند. نوسندگان و شاعران شوروی برای اولین بار امکان پیدا کردند که بر اساس میل و تمایل فطری و روحی خویش آثار ادبی و هنری ایجاد کنند. از مسائل و مشکلات واقعی جامعه خود بنوسند.  هرچند که در ادبیات شوروی تاجیک در این دوره پدیده ادبی جالب توجهی از نظر هنری آفریده نشد اما شاعران و نوسندگان با جرعت بیشتر به بیان مسائل و مشکلات اجتماعی پرداختند.

      شعر دوران بیداری فکری با شعر نسل بعد از انقلاب اکتبر تا جای شباهت دارد فقط با این تفاوت که شاعران دهه اول اگر تمام نیروی خود را صرف تبلیغ نظام جدید، حزب کمونیست و رهبران آن کرده باشند، در دوران سال های شصتم به بعد برخی شاعران آگاه توان شاعری خود را در جهت بیداری فکری ملت، بازگشت به هویت و اصالت ملی و پاسخ دادن به توهین و تحقیر های زمان قبل از خود صرف کردند. بنابرین « بیشترین ارزش این اشعار در توصیفات خاص آنها از رویداد های جاری، مشکلات و رنج های انسان امروز نهفته است و آفاق و عرصه های کلامشان مشهون از واژه های است که بار سنگین مظلومیت، فرو خفتگی و درد خلق تاجیک را به دوش می برند. اگرچه زبان آنها نیز در توصیف این وجوه به سادگی و بی پرایگی تکیه دارد و سهل پندارانه روان و بی پرواست، لکین تمام هدفشان انتقال صریح حس و نمایش درد هاست. در این گونه آثار نگاه ساده پرداز سراینده تاجیک که عاشقانه از پیوند های از هم گسخته فکری، اجتماعی و تاریخیش می گوید دیدی فرمنگر یا در بند فنون ظاهری کلام نیست، نگاهی است که تنها هدفش اعتبار بخشیدن به حرف های نگفته و اعتقاد همه گیر ملتی شیفته است.»  [23]

 

بهروز ذبیح الله

 

 

 


[1] قبادیانی، ستاره های پامیر، ص 20

[2]ارژی بیچکا، ادبیات فارسی در تاجیکستان، ص 211

[3] ارژی بیچکا، ادبیات فارسی در تاجیکستان، ص 211

[4]   کیت هچینسکی، ادبیات تاجیک از انقلاب اکتبر تا دوره استالین زدای، مجله ادبستان، شماره 6، 1369، ص 18

[5] ارژی بیچکا، ادبیات فارسی در تاجیکستان، ص 227

[6] م. ش. بخارای، خراسان است این جا، ص 119

[7] ارژی بیچکا، ادبیات فارسی در تاجیکستان، ص 227

[8] م. ش. بخارای، شعر تاجیک به کدام سو می رود، فصلنامه رودکی 15-4-1384

[9] روزنامه "پیام مجاهد"، چاپ کابل، 16 سپتامر 2007

[10] مومین قناعت، گزیده اشعار، ص 81-82

[11] بازار صابر، برگزیده اشعار، تهران 1373، ص 43-46

[12] لایق شیرعلی، من و دریاٌ ، ص 31-32

[13] گلرخسار، گلچین اشعار، تهران 1373، ص 85-86

[14]م. ش. بخارای، خراسان است این جا، ص 248

[15]قبادیانی، زبان و ادب فارسی در فراروذ، ص 148

[16] مومین قناعت، برگزیده اشعار، تهران 1373، ص 35-36

[17]گلرخسار، گلچین اشعار، تهران 1373، ص 83-84

[18]بازار صابر، برگزیده اشعار، ص 160

[19]همان جا، ص 83

[20]بازار صابر، برگزیده اشعار، ص 157- 159

[21]موجب مهرداد، زندگی و شعر لایق شیرعلی، روزنامه "هشت صبح"، چاپ کابل، 1389

[22]ر. م .قبادیانی، ستاره های پامیر، ص 19-20

[23]سعید هشنگی، از دور اشیان تورا یاد می کنم، کیهان فرهنگی، شماره 103، 8 اکتبر 1993 

کلمات کلیدی این مطلب :  بیداری ، فکری ، در ، شعر ، دوران ، شوروی ، تاجیک ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/3/4 در ساعت : 5:10:29   |  تعداد مشاهده این شعر :  2302


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 39,902 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,204,213
logo-samandehi