ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



براي مردن فرصتي نمانده است


 



اين روزها قطاري نمانده است



تا آخرين مسافر دلتنگي هاي شبانه تو باشم



بي آنكه سر بر سينه ات بگذارم



در خوابي عميق فرو رفته ام



تا چهار پاياني كه از روي خواب ام عبور مي كنند



در روياي علف سينه ام را نشكافند



اين روزها باور برگ در رگان ورم كرده ام



آتش به گيسوان ماه مي زند



تا تو بيايي



و پاره پاره هاي تن ام را در پياده روها جمع كني



اين روزها دلتنگي از نگاه شبنم و شكوفه



بر بال هاي يخ زده پرستو بخار مي شود.



آي مسافر شهر بي قرار روياهاي دور



لب ام از گريه لبريز شده شايد



شهيد اين قصه حكايتي باشد



بر باور اسب بي سوار تا آخرين ايستگاه زندگي.



 



                            


کلمات کلیدی این مطلب :  براي ، مردن ، فرصتي ، نمانده ، است ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/11/12 در ساعت : 11:36:34   |  تعداد مشاهده این شعر :  1163


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمد تقی قشقایی
1390/11/12 در ساعت : 12:52:3
سلام جناب شهبازی
از خوانش این شعر و از آشنایی با شما خوشحالم
م. روحانی (نجوا کاشانی)
1390/11/12 در ساعت : 18:49:36
سلام و عرض ارادت
از این سروده دلنشین و دوست داشتنی لذتی وافر بردم ، دست مریزاد و برقرار باشید
صادق رحمانی
1390/11/15 در ساعت : 17:29:1
درود بر شما و شاعرانگی تان

...........................................
درود بر شما جناب رحماني عزيز
مصطفی معارف
1390/11/12 در ساعت : 15:25:41
احسنت .
موفق باشید
علی‌رضا دل‌خوش
1390/11/12 در ساعت : 14:6:10
زیبا بود. بهره بردم.
ممنون
محسن رضوی
1390/11/27 در ساعت : 1:49:15
خصوصی
درود!
این یک دعوت نامه رسمی است برای عضویت در انجمن مجازی شاعران ایران
www.anjomanmajazi.com
لطفا برای ثبت نام حتما نام کاربری را به فارسی و شامل نام و نام خانوادگی وارد نمایید.
بازدید امروز : 1,336 | بازدید دیروز : 58,829 | بازدید کل : 124,018,765
logo-samandehi