دسته بندی اشعار

آخرین اشعار

آخرین نقدها

امروز بیا سینه زن جبهه حق باش

خورشید رخ انداخته از گردو غبار است
سر بر تن مان باخته از گرد و غبار است
از مرد علمدار بپرسید چه کردند!
اسبی به تنش تاخته از گرد و غبار است
گفتند : سیاه است در این روز دلی که
هم سوخته هم ساخته از گرد و غبار است

از مشک بپرسید که دستان بریده
جاری شده تا از عطش باغ بکاهد

هیهات اگر سیر فلک تاب بگیرد
هیهات بیابان شود و آب بمیرد
هیهات اگر شهر مرا خواب بگیرد
از خون خدا باغچه سیراب بمیرد

این سوگ بزرگی ست که در حد کسی نیست
کو مرهم جانی که از این داغ بکاهد

امروز بیا سینه زن جبهه ی حق باش
فردا نکند بر سرت آوار ببارد
فردا نکند دیر شود لطف اجانب
خفاش شود فضله براین غار ببارد
این خاک دعای من و تو بود نیفتد
در دست حرامی شب غمبار ببارد
چشمی به دری دوخته بسیار ببارد
باید که مرا مخزن الاسرار ببارد
در جمع عزا دار حسین بن علی ،دل
تکثیر شود گوشه ی تالار ببارد
خون گریه کن ای بیت عزا دار ، جهانی
تبدار تر از صورت اشعار ببارد

کو دست نوازشگر باران سر مردم
تا از غم این سینه ی آفاق بکاهد

هیهات اگر مرد ،امان نامه بگیرد
با دشمن تو دوست شود جامه بگیرد
این چهره ی ظلم است نمایان شده ، گندم
هیهات دل از مردم خود کامه بگیرد

یک لقمه اگر نان حلال است بیارید
تا از عطش مردم مشتاق بکاهد

پل می زند از مرگ به آن‌سو چمدان ها
پر کرده مرا شهر به شهرت غم نان ها
پیراهن زیباست برازنده ی جان ها
بن بست ندارند کنار تو دهان ها
سرخ اند به معیار سر دار زبان ها
باید به تو نزدیک بیایند زمان ها
باید به تو نزدیک بیایند مکان ها
شش گوشه ی این صحن اگر نبض تو جاری ست
باید بتپد عشق تو در ناضربان ها
موج است که سر می زند از این هیجان ها


خورشید سر نیزه غزل گفت ، ندارد _
دل ، گرد و غبار از غم عشاق بکاهد

#سید_مهدی_نژاد_هاشمی
#عاشورا
#کربلا
#حسین
#لبیک_یا_حسین
#محرم
#شعر_آیینی
#شعر_مذهبی
#سید_مهدی_نژاد_هاشمی
#ادب_مقاومت
#شعر_انقلابی
#شعر_عاشورایی
#کوفه
#عباس
#باغ_عطش
#مخزن_الاسرار
#خون_خدا
#شعر_روز
#ادبیات_اعتراض
#سوگ_کبیر
#هیئت
#روضه
#ادبیات_پایداری
#مرثیه
#نوحه
#ادبیات_مقاومت

---

---

   تاریخ ارسال  :   1404/4/21 در ساعت : 13:19:32   |  تعداد مشاهده این شعر :  3

---

---