چه کسی گفته که شاعر به کسی می گویند
که برای هر فصل
غزلی ساز کند
من از اندازه ی تکرار شدن می ترسم
باز هم حرفی نیست
همه فرمانبر و سر ها بر زیر
همه در پیچ و خم اماها
بی خیال فردا
همه در فکر ندیدن، دیدن...
همه در تردیدند
من از این قصه ی انکار شدن می ترسم
باز انگشت تذکر به هواست
قصه و شعر و نصیحت ، ای وای...
مرگ را باز همه می بینند
بی صدا بی احساس
مثل دیوار...
و من از هیبت عکس در و دیوار شدن می ترسم
من از آئینه ی عبرت شدن، آری آری
طفلکی زار شدن می ترسم
خستگی از تن من خسته شده
شعرهایم همه تکرار قدیم
قافیه تنگ و ردیف سخنم بسته شده
شعرمن خسته شده
ضرب آهنگ دل آهسته شده
و من از قالی دیوار شدن ...
باز تکرار شدن می ترسم.
فروردین 1390
کلمات کلیدی این مطلب :
می ،
ترسم ،
! ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/11/6 در ساعت : 20:12:30
| تعداد مشاهده این شعر :
928
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.