ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



ناله های شب بوها!


 



            



 



دلم حوالی شب بود، ناگهان شورید



به طعنه گفت به چشمان من ، شما کورید!



چرا نشسته اید و ندارید قصد باریدن



هوای سینه که ابری است، این شما این من!



تمام شهر فرو رفته است در رویا



سکوت می شکند بغض ِ خویش را حالا



کنار پیچِ خیابانِ تندِ تنهائی



 نشسته دخترکی بی نوای لا لایی



کنار تپه ای از مانده های سفره ی شهر



ز بس که هیچ ندارد، شده است شهره ی شهر



عروسک بغلش دستهای تو خالی است



و در نگاه تَرَش، آرزوی قاقالی است!



مگر شما نکند کور رنگ گردیدید؟



که رنگ زرد ِ رخ طفل را نفهمیدید



کنار پیچ خیابان ، پر است تنهائی



یکی به جرم نداری، یکی ز بی جائی



کنارِ پیچِ خیابانِ نامرادی ها



هوای گریه ندارید بازهم حالا؟



نگاه کن به نگاه گرسنه ی کودک



به چشم خیره ی بی آب و دانه ی کودک



دلش هزار و یکی آرزوی کوچک داشت



هزار قصه ی نشنیده از عروسک داشت



سرش بدون کلاه و دلش پر از خون است



و پای کوچکش از کفشِ پاره بیرون است



زبان کودکیش را گرسنگی خورده



درست نیست بگویم، ولی چه پژمرده!



 هوای فصل زمستان، هوای غم دارد



پرنده دلهره دارد، غم شکم دارد



پرنده خانه ندارد، پرنده بی خواب است



پرنده اشک ندارد به چشم ، خونآب است



کلام دل که به اینجا رسید، دیده گریست



و زیر پلکِ تَرَش گفت، این ستم ها چیست؟



چرا ستاره ی بعضی چنین نگون بخت است؟



چرا مقرریِ سفره ها چنین سخت است؟



چرا به جای محبت، زبان به دشنامیم؟



به روی حرف خود از روی جهل می مانیم



کنار پیچ خیابان ، گرسنه تا بینیم



هزار علت بی ارتباط می چینیم!



کسی نمی شنود ناله های شب بو را



کسی قبول ندارد چرا پرستو را؟



و این حقیقت تلخی است از نبودن ها



کنار کودکِ بی خواب شهر، سودن ها



تفاوت است میان شنیدن و دیدن



نگاه کردن و بگذشتن و نپرسیدن.


کلمات کلیدی این مطلب :  ناله ، های ، شب ، بوها! ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/11/5 در ساعت : 18:10:59   |  تعداد مشاهده این شعر :  1102


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

مصطفی پورکریمی
1390/11/5 در ساعت : 23:8:38
سلام جناب دلخوش گرامی
کسی نمی شنود ناله های شب بو را

کسی قبول ندارد نیاز آهو را

مثنوی زیبایی بود گرچه طعم اعتراضش آزار دهنده است . من مصرع بالا را اینگونه هم خواندم :

کسی نمی شنود ناله های شب بو را


کسی قبول ندارد چرا پرستو را ؟؟؟؟؟

موفق باشید.
/////////////////
استاد پورکریمی عزیز
الحق که خوانش شما زیباتر بود و به دیده منت از شما به یادگار خواهم داشت و مصراع مزبور را تغییر خواهم داد.
از شیوه اعلام نظرتان و مناعت گفتارتان به وجد آمدم.
صادقانه سپاسگزارم.
نام؟ نام خانوادگی؟
1390/11/5 در ساعت : 22:30:56
درود برشما.کسی نمی شنود ناله های شب بو را


کسی قبول ندارد نیاز آهو را
زیبا ست.موفق باشید
///////////////
ممنون از حضورتان
برقرار باشید.
صادق رحمانی
1390/11/6 در ساعت : 11:22:57
درود بر شما
//////////////
سپاس و درود بر شما استاد رحمانی عزیز.
عباس خوش عمل کاشانی
1390/11/5 در ساعت : 20:57:11
دلخوش که چنین سخن سراید
احسنت ز مرد و زن بر آید...
بسیار خوب و قابل بود.
////////////
حرف دل را پیش استاد سخن
می توان آرام گفت و داد زد
خوش عمل جان با کنایه یا صریح
کاش می شد درد را فریاد زد
خوش عمل، اینجا هوا سنگین شده
می توان آیا هوا را باد زد؟
استاد عزیز! برایم حال و هوای شعر دارید. همین که حس می کنم هستید، شعر هم هست و هوای شعر هم هست.
همیشه باشید.
سید حسن مبارز
1390/11/6 در ساعت : 10:49:53
سلام و درود بر شما آقای دلخوش عزیز

دست مریزاد
///////////
و بهترین آرزو ها برای شما جناب مبارز عزیز.
اکبر نبوی
1390/11/5 در ساعت : 20:19:47
درود بر جناب دلخوش
احسنت بر شما و چشم دل دردمندتان که می بیند و مویه می کند. و این مویه ها بی گمان برای خدا عزیز است.
درود دوباره بر شما
//////////////
جناب نبوی عزیز
از این همه لطف و بزرگواریتان سپاس خاضعانه دارم.
برقرار باشید.
به امید روزی که دنبال بهانه ای برای مویه کردن باشیم و موفق نگردیم سوژه ای یابیم.
یا حق.
سید علمدار ابوطالبی نژاد
1390/11/6 در ساعت : 1:10:31
سلام آقای دلخوش بزرگوار
مثنوی زیبا و قابل تأمل وتأثیر گذاری بود .استفاده کردم
سربلندباشید
//////////////
جناب ابوطالبی نژاد عزیز
از لطف سرکار و عنایتتان کمال امتنان را دارم.
سربلند باشید.
بازدید امروز : 53,348 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 124,011,948
logo-samandehi