باد مي خواست كه در كوي تو يك عمر اقامت مي كرد
	صيد مي گشت و تو ضامن شده صياد اجابت مي كرد
	شرمگين بود نمي خواست چنين خون جگرها ديدن
	از چنين حادثه اي مرگ هم اظهار ندامت مي كرد
	تشت لبريز شد از خون جگر – زهر چو كاري تر شد
	زهر ديدار تو را وعده به ديدار قيامت مي كرد
	اي فرستاده ي شيرين دَهَن اي باغ تماماً انگور
	عطر انفاس شما را كه به اين ملك كرامت مي كرد؟؟
	سرزمينيست خراسان كه شما نام و نشانش دادي
	غير اين او زخدا هم طلب ِ دين و غرامت مي كرد!
	هر مسلمان كه به گل سجده كند بوي تو را مي  گيرد
	با چنين شاخصه اي باد تمنّا به اقامت مي كرد
	 
	مجتبي اصغري فرزقي- جوارُ الرضّا 
	وبلاگ :http://mo1351.blogfa.com/ 
 
    
موضوعات  : 
    
       تاریخ ارسال  :  
1390/11/5   در ساعت   :    7:40:25
      |  تعداد مشاهده این شعر : 
    
976
    
    
   
   
        متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.