«نذر پيامبر(ص)»
به چهــــره مثـل بشـر، در درون فـرشـتـه صفات
فـرشـتـهها همـگي مـانده در جمـــالش مات
بزرگ هر دو جهان، آن که جنّ و انس و ملک
گــرفتـهاند، به ظـلّـش، پـنـــاه، آز، آفـــــات
قسـم بـه سوره ي «طـه» و صـاحـب «لـولاک»
اگـر نبـود وجـودش، جهـــان نـداشت ثبـات
بدون «رحمـت لِلعـــالميـــن» که را ميمـاند
در ايــن جهـــان پر از بيــکسي، اميد نجــات
کسي که اسوه ي خلق است، تا جهان باقيست
کسـي مـگـر بــه بلنــداش ميرسد؟ هيهــات
کجـــا تــوان کـسي تا به «قاب قوسين» است
نبــودحــدّ بـشـر، بــا «بضــاعت مــزجـــات»
چگــونه ميرود آنجـــا که جبرئيـــل نرفت
در آن زمـــان که به او ميدهنـد «تازه برات»
تو کيستــي کــه به عشق تو زندگــاني يافت
جهــان هرجه در او هست، از جمــاد و نبات
خدا ز خــــاک بهشتـــت ســرشــت روز ازل
هر آنچه حسي و نکويي که بود ريخت به پات
چنــانکه نور تنش ذره ذره خورشيد است
شده تمـــام وجود رسول جلــــوه ي ذات
شميــــم نام عزيزش جلاي هر جـان است
بـــراي شــــادي روح پيــــامبر صلــوات...
اميد نقوی