فرصتی نیست بیا تا که کبوتر بشویم
در هوای صنمی چلچله را پر بشویم
بی تعارف دل من! زاهدکان را بنهیم
عشق را خاک در خانه ی حیدر بشویم
سینه از داغ شقایق اگرت سوخته نیست
دست کم نقشی از آن لاله ی پرپر بشویم
ساغری دست طلب سوی خم آورده سحر
امشب ای دیده بیا گردش ساغر بشویم
جان رنجور چمن از طلب آب گذشت
عشق من! خرقه برون آر که کافر بشویم
سرخوشان ژاله ی تیراژه به محشر بردند
سرخوشانیم اگر ژاله ی داور بشویم
***
فرصتی هست اگر، فرصت عاشق شدن است
آتش اینجاست بیا جان سمندر بشویم ...
دوازدهم دی نود
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/10/29 در ساعت : 16:13:43
| تعداد مشاهده این شعر :
1390
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.