مصاحبه بااشعارکتاب
آقای سیدمهدی نژادهاشمی
به نام
«بازی تمام شدهمه باهم کلاغ پر»
http://sabzevar-sher.persianblog.ir/
چه توصیه ای به خواننده کتاب خودتان «بازی تمام شدهمه باهم کلاغ پردارید؟»
بخوان تاباردیگراززمین مرده برخیزم
بخوان خوبم ،بخوان !امانه این مقدار...آهسته
دربسیاری ازاشعارشما،امام زمان ،مخاطب می باشندپیامتان برای امام زمان(عج) چیست؟
مابی تودل به لذت عالم نمی دهیم
عشق تورابه عالم وآدم نمی دهیم
یک جمله زیباتر،برای ابرازاحساس پاکتان نسبت به ایشان ؟
به خدابرسراسمت شده دعوابرپا
حقت این است که این طورسرآمدباشی
ازگردش روزگاررضایت دارید؟وضعیت شمادراین زمان چگونه است؟
حال وروزم کمی ندارداز،زندگانی درون قطب جنوب
قلب من راگرفته شب دربند، می بردباخودآفتابم را
علت این سردی روزگارتان چیست؟
بس که قلبم شکسته ازنیرنگ ، مانده ام برسردوراهی ها
خاطرات شکسته پی درپی ، سخت کرده است انتخابم را
چراازروزگارملولیدودرتمامی اشعارتان این غم واندوه به چشم می خورد؟
پروانه دسته دسته زیاداست این زمان ...
آن چه که نیست شعله ی چشمان همدم است
علت اصلی دراین میان چیست؟
دیریست رنگ وروی درختان پریده است
بی مایگان تبربه سپیدارمی زنند...
وضعیت این روزگار،چه تاثیری برروی شماگذاشته ؟
شدم فرهادبیچاره که حتی روی شیرین هم
گریزان می شودازدام برمودای اطرافم
دقیق تراین وضعیت راتوضیح می دهید؟
گاهی پلنگ می شوم وگاه گوشه گیر
مثل شکست خوردن یک مرد می شوم
نقش خودی یاغیرخودی دراین بدی روزگار،موثربوده ؟
هرچه که زخم است برپشتم همه کارخودی است
هیچ کس کاری نداردغیرازاین بیگانه را
درواقع روح وجسم خسته ومرده است ؟
روحم اسیروسوسه های کلاغ هاست
اماهنوزدرتب وتاب کبوترم
بنابراین وضعیت روحی بدنیست ،دراین موقعیت چه آرزویی دارید؟
می خواهم ازمیان دربسته ردشوم
ازرنگ های تیره توی اتاق ، پر
خیلی هامعتقدندچهره خشنی دارید،نظرتان راجع به این اظهارنظرچیست؟
گرچه من ظاهری خشن دارم ، دل ودستم شبیه گنجشگ است
دست خودرابکش به چهره ی من،گرمی اش بشکندنقابم را
بدترین مزه ای که تابه حال چشیده اید؟
طعم گس سیبی که مراوسوسه می کرد...
من ازسرلجبازی باخویش چشیدم
بااین کلمات یک بیت شعربسرائید:تکه پاره ،دست ،شب
قلبی که پاره پاره شدوتکه های آن
برگیسوان خسته ی شب دست می کشید
آهو،پلنگ،ابرو؟
دلم افتاده دردام نگاه مثل آهویت
مداراکن دمی بااین پلنگ محوابرویت
بازهم حاضربه مصاحبه هستید؟
مراخودمیهمانم کن ...بخوانم درکنارخویش
بده جامی که بنشینم دمی آرام پهلویت
////////////////
مصاحبه بااشعارکتاب
«انگوردررگ های شعر »
اثرآقای حسین میدری (شهراد)
انگور در رگهای شعر
معرفی مختصرخودتان ؟
خلیج نقره ای تنگ غروبم
رفیق موج های پایکوبم
پرم ازهرچه زورق های خالی
دهاتی زاده ای اهل جنوبم
پس نگاهتان دریایی است وبه قول باباطاهر، به دریابنکرم دریا،تو بینم به صحرابنگرم صحرا، تو بینم
دودریاودوبندرمی شوددید
چه زورق ها، شناورمی توان دید
میان چشم توبانوی کارون
خداراجوردیگرمی شوددید
پری بانوی کارون رابخواهیدزیبا توصیف کنیدچه می سرائید؟
لوندی ، دلبری ، شوخی وشنگی
دوچشم وحشی ماده پلنگی
پری بانو، قدوبالابلندم
خبرداری که بیش ازحدقشنگی؟
پس همیشه خدای عاشق بودید؟میدری دروان نوجوانی، چگونه بود؟
بدون واکس وبی جوراب می رفت
چه عاشق پیشه وبی تاب می رفت
به یادلنگه کفشی دخترانه
چه شب هالنگه کفشم خواب می رفت
اگرکارون ، الان به شکل بانویی دربرابرشما، قدعلم کندچگونه احساس خودرابیان می کنید؟
میان گیسوانت فرق افتاد
خیالت ماورای شرق افتاد
ادیسون برق چشمان تورادید
به فکراختراع برق افتاد
کارون مهدتمدن بوده ازآن روزهای قدیم ایران بگوئید
چه زیبادختران بدبلایی
سمرقندوبخارا، عشوه هایی
دوشنبه ، تاشکندوعشق آباد
چه ایران قدیم باصفایی
الان چه احساسی به شمادست داد؟
سمرقندوبخارای قدیم است
پرازمجنون ولیلای قدیم است
مراباخودببرتاحافظیه
دلم تنگ غزل های قدیم است
الان اگریکی ازآن شاعران ، ایران قدیم بودندبه یکی ازآن هاچه می گفتید؟
بجای آن که هی ژستی بگیری
سمرقندوبخارستی بگیری
بگوبودی اگرهم دوره ی ما
مجوزمی توانستی بگیری؟
اگرسربازی بودچه می گفتید؟
تن صدپاره ازکرکس بگیریم
ازاین جاتالب اطلس بگیریم
بیاسرباز!بیرون ازکتیبه
کمک کن خاکمان راپس بگیریم
دراین دنیای مجازی ، چت ،اینترنت ، گوگل ویاهوو...چه موضعی دارید؟ازچه می سرائید؟
دبلیوها،نشان من بگیرند
سراغ ازآسمان من بگیرند
اگرچیزی به جزیاهوسرودم
بگوگل بردهان من بگیرند
دراین سال های اخیر،سخت ترین حادثه طبیعی که روحتان رازیادآزردکدام بود؟
زمین لرزید،پشت ماه خم ماند
کسی رفت وبجایش آه وغم ماند
شبی که نقطه ی آوازافتاد
نت بسطامی من زیربم ماند
بنابراین درموسیقی هم زلزله ،اثربدی داشته ؟
به روی پرده آوازش فقط هست
صدای خسته ی سازش فقط هست
بنان من !نمان چشم انتظارش
الهه رفته ونازش فقط هست
سخت ترین دوران زندگی ؟
شب تاریک ، سوسورانبینی
پرازبغضی،هیاهورانبینی
چه سخت است این که خاطرخواه باشی
ولی یک بارهم اورانبینی
ممکن است این خاطرخواهی به روزنامه هاهم کشیده شود؟
اتاقش راپرازهرچه خوشی کرد
پرازکنسرت های چاوشی کرد
خبرساده ست تیترصبح فردا
حسین میدری هم خودکشی کرد
الان اگربخواهیم ادامه مصاحبه راازاین غم دربیاریم چه بایدکرد؟طناب دارکاربرددیگری نداره؟
طناب آوربرایم تابخندیم
بپوشان چشم هایم تابخندیم
به یادبچگی ها، صندلی را
بکش اززیرپایم تابخندیم
شاعری نیستیدکه ازسیاست غافل باشید.علت این آشوب هادرجهان ازوال استریت گرفته تاسوریه ، بحرین و...چیست ؟
جهانی غرق درناباوری بود
زبان مادری نامادری بود
یکی نانش کپک بسته ، یکی هم
به فکرقرص های لاغری بود
کدام تصویرازاین روزهابرایتان دردناک بود؟
هوایخ بسته ازبرف کفن ها
زمین میلیاردها، تن های تنها
جنازه روی دست شهرمانده
امان ازاعتصاب گورکن ها
جهان امروزراچگونه توصیف می کنید؟
غم واندون ، پرسیدن نداره
فضای روبرودیدن نداره
مونالیزای من !یعنی چه لبخند؟!
جهان ماکه خندیدن نداره
دراین شرایط چه بایدکرد؟
به گوش ماسه ها، نیمابخوانیم
شب ازتوفانی دریابخوانیم
یکی انگارداردمی شودغرق
بیاتا«آی آدم ها»بخوانیم
بنابراین عاطفه رخت بربسته ؟شماشاهدی براین مدعادارید؟
هوامعمولی و..نم نم نمی زد
دلی ازمهربانی دم نمی زد
جنازه ..گربه ای توی خیابان
کسی یک نیش ترمزهم نمی زد
بنابراین همه مشکل «یار»دارند؟اگریاربه دست آیدچه پیامی برایش دارید؟
به جزچشمان تورنگی نباشد
سرراه تودلتنگی نباشد
بیاتاگیسوانت راببافم
که دیگردرجهان جنگی نباشد
بانزدیک شدن به ایام نوروز،چه احساسی دارید؟
کشاورزندوداس کهنه دارند
دوکفش بی کلاس کهنه دارند
خجالت می کشم ازکودکانی
که سال نو، لباس کهنه دارند
بازهم فرصت دیگری برای مصاحبه خواهیدداد؟
چه می شدماکه همدردیم باهم
دودست خالی وسردیم باهم
شبیه دوره گردی زندگی را
دوباره دوره می کردیم باهم
بساط پذیرایی برقرار؟
سماور، پنجره ، پرده ...من وتو
بخاروعطرگسترده ...من وتو
دوقوبرروی قوری گرم آواز
دوفنجان چای دم کرده ، من وتو
یک دوبیتی تقدیم به خوانندگان این مصاحبه وتمام
ندیدی نقطه نقطه نقطه چین که ...
همه باهم ولی بی هم نشین که ...
چراعاشق؟چراعاشق؟چرا؟ها؟
برای این که این که این که این که...
:
مصاحبه گر : سید احسان سیدی زاده
http://bojnord1400.blogfa.com