دست ِنیاز
پنجره باز دیده ام گـــلشن راز دیده ام
ز پشت پرده ای یکی دلبر ناز دیده ام
عقل مرا ربوده او درد مرا ســتوده او
قلب مرا گـــشوده او نور نماز دیده ام
روح گـشوده بال را شسته به سر خیال را
برده ز دل ملال را روح نواز دیــده ام
مست شدم ز جام اوزنده شدم ز کام او
خوش بروم به دام او، دام فراز دیده ام
اشک شدم ز دعوتش مات شدم ز شوکتش
به پیشگــاه حضرتش دست ِنیاز، دیده ام
حال که عاشقانه ها خوانده به دل ترانه ها
در پس این نشانه ها عشق مَجاز دیده ام
رنگ خوش نماز را ، کاسـتن از نیاز را
کـُـــشتن ِدیوِ آز را ، پیش نیاز دیده ام
مصطفی معارف 22/10/90 کرج
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/10/25 در ساعت : 10:3:30
| تعداد مشاهده این شعر :
1189
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.