تا وکیل مجلس شورای اسلامی شوم
کردم استعفا ز شغل خویش و گشتم نامزد
هیات اجرایی آمد تا که تاییدم کند
هیات دیگر رسید از راه و راهم کرد سد
بس که مدرکهای عالی دادم آنها را نشان
در نظارت هم شدم تایید زالطاف احد
طالع بد بین که بعد از آن صلاحیت مرا
طی یک ابلاغ شورای نگهبان کرد رد
پیش خود گفتم که: حتما اشتباهی داده رخ
یا رقیب انتخاباتیم از روی حسد
کرده آن بالا علیهم با تبحر توطیه
پیش از این می گفت روزی بر حسابم می رسد
راهی شورا شدم یک روز با کلی شعار
همره خود عکس و مدرک نیز بردم بی عدد
شرح حال والدین و وصف کار بچه ها
عکسهایی از برادرها کتابی هم ز جد
گفتم: ای آقای شورا ! خاندانم بوده اند
جمله در میدان دین در دفع روباهان اسد
جد من بوده ست صاحب منصبی درعهدبوق
شرح اقدامات او تاریخ دارد مستند
صادر از او سیصد و پنجاه .... شاید بیشتر
طبق این اسناد متقن حکم تعزیر است و حد
غیر از این تاریخ می گوید: نماز میت او
خوانده در دوران ماضی بر هزارویک جسد
فی المثل گر از کنار مسجدی میخواره ای
مست رد می شد به او می گفت: مالت مسترد!
هم منجم بوده هم شاعرکه دراین هر دو فن
دارد آثاری که خواهد بود باقی تا ابد
در مقام شاعری گفته ست ده دیوان شعر
کرده هفتاد و دو اختر نیز با دقت رصد
می فرستاده ست بهر بینوایان صبح و شام
گوشت گر نایاب بوده نان و خرما با سبد
با چنین اوصاف چون رد صلاحیت کنید
یادگارش را که در این روزگار افراخت قد؟
گر نپوشانید شولای وکالت بر تنم
استخوانهایش همی لرزید خواهد در لحد
تا ستاد انتخاباتی کنم برپا......... هزار
تن شد استخدام دانا و بلد از هر بلد
بوده ام از دوره ی پنجم که ردشدبی دلیل
اعتبارم.....تا کنون بهر وکالت در صدد
در حیات اجتماعی و سیاسی کار زشت
کی ز من سر زد که تعیین شد مجازات اشد؟
تا که گردد روح جدم شاد مارا هم کلاه
مرحمت فرموده بگذارید بر سر زین نمد!...
گفتم و بر بنده خندیدند و فرمودند نیز
کی شود تایید می گردد صلاحیت چو رد؟
آرزوها داشتم افسوس شد نقش بر آب
یار شاطر! واقعا لعنت بر این اقبال بد
بارها آنجا که شاغل پیش از این بودم رجوع
کردم اما حاصلش ده مشت بود و شش لگد
خواستم بر گردن خود حلقه های گل ولی
بخت بد آویختم «فی جید»....«حبل من مسد»!
گفتمش: از پیش رویت می رمد خورشید لیک
چاره ای هرگز نیندیشیده ای بهر رمد
آدمی را باید اول گام عقلی معتبر
بعد از آن البته می بایست کشف معتمد
خود چه داری از فضیلت ؟رو کن ای پرمدعا
چند گویی کز فحولم یا ز ابدالم ولد؟
گر صلاحیت خری ای دوست بر فرض محال
کی خرد باشد فروشی تا کسی بهرت خرد ؟
پیش خود گفتی : چو صد آید نود هم پیش ماست
احتساب دیگری باید که صد گردد نود
بهر کسب موقعیت یاصنم «شاطرحسین»
هر که گوید کی زبان او بگوید یا صمد؟!