
(۱)
از دُودکشِ بدونِ لک لک چه خبر؟
از مزرعهٔ پیر و مترسک چه خبر؟
گنجشکِ اشی مشیِ بی حوصله از
پروانه و حوض و جوجه اردک چه خبر؟
سیدمحمدرضالاهیجی
ــــــــــــــــــــــــــــ
(۲)
ای عشق بیا دوباره تحقیرم کن
با حالِ وخیمِ بی کسی پیرم کن
حالا که تو ماندی و من و درد و جنون
از جان و جهان و زندگی سیرم کن
سیدمحمدرضالاهیجی
ــــــــــــــــــــــــــــ
(۳)
ضحاکِ نگاهِ تو به هرجا شده است
در فتنهگری بلایِ دل ها شده است
از دستِ تو میبرم شکایت به خدا
زیرا که غمت مشتریِ ما شده است
سیدمحمدرضالاهیجی
ــــــــــــــــــــــــــــ
(۴)
بی دیدنِ تو جنونِ آنی بلدم
با ناله و غم کمی تبانی بلدم
در ساعتِ صفرِ دخمهٔ سردِ دلم
بی عقربهها تَرکِ جوانی بلدم
سیدمحمدرضالاهیجی
ــــــــــــــــــــــــــــ
(۵)
ای با همگان و بی منِ بی همگان
افتاده دلم بدونِ تو در غَلَیان
گفتم که چرا منکرِ احساسِ منی
خندیدی و رد شدی کنارِ دگران
سیدمحمدرضالاهیجی
ــــــــــــــــــــــــــــ
(۶)
بر منطقَت اعتماد کردن غلط است
امید به مکرِ باد کردن غلط است
یادم نرود که حکمِ هر مسئله را
با دیدِ تو اجتهاد کردن غلط است
سیدمحمدرضالاهیجی