دیشب عروض و قافیه ها را نوشت و رفت
مردی کتاب «تاج خدا» را نوشت و رفت
گل های زخم دیده ی باغ صنوبریم
آن باغبان حکایت ما را نوشت و رفت
بعد از هزار شب تب و لرز شدیدمان
دیروز نسخه های شفا را نوشت و رفت
یک عمر پای حرف خودش ایستاده بود
تا معجزات مشت و صدا را نوشت و رفت
آرام مثل ابر ، خروشان شبیه باد
او راه های کشف بلا را نوشت و رفت
بعد از طلوع عشق کمی درد می کشیم
دردی که پشت برگه ی آرا نوشت و رفت
ما مانده ایم و دفتری از واژه های هیچ
او رفت و خط و مشی خدا را نوشت و برد!
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/3/4 در ساعت : 5:7:27
| تعداد مشاهده این شعر :
1135
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.