دود است و آه و ناله از ، قعر زمین تا آسمان
	حزن است و فریاد گران از قدسیان بر انس و جان
	 
	میجوشد از دشت جنون ، عشق و ارادت لالهگون
	تا پرکشد زین فرش دون تا ماورا در کهکشان
	 
	هفتاد مرد آهنین ، پولادتن سیمین جبین
	هفت آسمان در آستین ، شمس و قمر اندر میان
	 
	تیغ است و تیر آتشین ، بارد چو باران بر زمین
	بغض است و داد و قهر و کین ، خورشید میگردد نهان
	 
	آب از دل نهر حزین ، فریاد میدارد چنین
	صد غصّه باید بیش از این ، بر این سیه اندیشهگان
	 
	ای سرزمین دل زنده کن ، بر میهمان اندیشه کن
	ای خاک دامن چاک کن ، تا من رسَم بر تشنگان
	 
	جبریل میپوشد زره ، میکال ابرو کُنگره
	فریاد دارد حنجره ، هم بر زمین هم بر زمان
	 
	یکباره طوفان تاخته ، شمشیر خود افراخته
	جهل و ستم انداخته ، شولای نحسش بر جهان
	 
	ای وای از این باد غمین ، ابلیس با او در کمین
	برداشت سر از نخل دین ، داغش به دوران جاوِدان
	 
	از ذکر تشت و خون و می ، گستاخی و دندان و نی
	اردیبهشت و مهر و دی ، چشمان هستی خونفشان
	 
	قنداقه و تیر و گلو ، مُهریست بر تأیید او 
	باشد ز طفل رزمجو ، مُلک و ملائِک نوحه خوان
	 
	شوریست بر دل چون نمک ، مهریست سوزان در فلک
	یا لَیْتَنا کُنّٰا مَعَکْ ، «ایمان» بگو از صدق جان
	 
	                           صلی الله علیک یا اباعبدالله
	                             ایمان محرم الحرام ۱۴۳۷