واقعا عالی بود دست مریزاد /..............
|
سلام ...رباعي نازي بود...
|
سلام رباعي دلنشيني بود فقط وجود من در مصرع اول به چشم مي آد من مادرم
|
سلام رفیق قدیمی.خوشحالم که بالاخره به این پایگاه پیوستی.....واما با شناختی که از روحیات شاعرانه ات دارم-که عینهو روحیات شاعرانه ی خودم است-حتم دارم که مصراع اول رباعی ات اول اینطور بوده: مادر زنم از تفنگ هم می ترسد.... و بنا به ملاحظاتی که دانی و دانم باز هم مادر است که مثل همیشه نقش فداکارانه اش را بازی می کند!سپاس ای در دریای بینش.
|
واقعا عالی وتاثیرگذار بود. دست مریزاد.
|
استاد سلام خیلی عالی بود . فقط سوالی در مورد مصرع اول داشتم و آن اینکه شما خواستید در این رباعی این را برسانید که مادرم از چیزهایی که نباید بترسد می ترسد به جز مصرع اول تمام مصرع ها اینو میرسونند و چه عالی ولی در مصرع اول خوب طبیعی است که مادر از تفنگ بترسد و بنده جسارتا فکر می کنم که مصرع اول رساننده ی مفهوم نیست مگر اینکه بعد از تفنگ (( هم )) نیاد که در این صورت نیز باید کاملا ساختار رباعی در هم می ریزد . امیدوارم اسائه ی ادب بنده را حمل بر دغدغه ی آموختنم از محضرتان بدانید . سپاس درود وسلام بر جناب یاری بر نکته جالبی دست گذاشتید .کلمه من در مصرع اول یک من انسانی و یا حتی یک من جهانی است . که می تواند تمام موجودات و حتی گیاهان و جمادات را هم در بگیرد مسلما یک برگ گل هم از شنیدن صدای انفجار و تفنگ چهره در هم می کشدو اما مادر نوعی من هم کم نیستند که از خیلی چیزها می ترسد حتی تفنگ . اگر خوب دقت بفرمایید یک نوع آشنایی زدایی در آن وجود دارد چون امروزه سلاح و مهمات بوفور در تمام دنایا مانند خرید شکلات خرید و فروش میشود و در همین افغانستان کنار خودمان و جاهای دیگر حتی به جای بالش از ان استفاده میکنند ولی مادر من از همین تفنگ هم میترسد. به هر حال از نظر و لطف و دقت شما کمال تشکر را دارم. با احترام درانی نژاد
|
ممنون رباعی زیبایی خواندم مانازی
|
مي ترسم اي سايه مي ترسم اي دوست...
|
با آنکه به صلح پایبند است ولی از شاعر ِ ضد جنگ هم می ترسد بدیع و زیبا
|
ممنون استاد که وقت گذاشتید و با توضیحات لازم بنده را از ابهام درآوردید . سپاس
|
|
سلام و عرض ارادت زباعی زیبا و دل انگیزیست ، دست مریزاد
|
احسنت! امید از من نترسید!
|