به تو فکر می کنم
و جنگ
که هیچ ربطی به تو ندارد
و شب ها سرم را می بندم
به دستمالی
که گوشه ای از چشم های تورا
حتی خشک نمی کند
گلوله
از ذهن متلاشی خیابان می گذرد و
رویای گل های داوودی
در اندام خسته ات به خواب می رود
سربازی که ماشه را می چکاند
سلام نظامی می دهد و
در آسایشگاه
رو به شب دراز کشیده
ستاره هایش را می شمارد
یک زن است
بی هیچ شباهتی به تو
موهای بلند و دو چشم باروتی
باعصای معجزه اش
پسران الاقصی را
در رحم مادر نشانه می گیرد
بی که بداند
زنان کوچکی
که نعش ستاره ها را به دوش می کشند
رویای سرزمین موعود را
در آسمان آبی روز شبات
به گلوله می بندند
قداست شبات (شنبه) در یهود
لطف می کنید اگر به صورت جدی نقد شود
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/10/7 در ساعت : 12:59:33
| تعداد مشاهده این شعر :
961
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.